کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبره و نرمه
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
جستوجو در متن
-
زُبَرَ
فرهنگ واژگان قرآن
قطعه ها - جمع زبرة و زُبره به معناي قطعه است .
-
خرتین
لغتنامه دهخدا
خرتین . [ خ ُ ] (اِ) زُبْره . (آثارالباقیه عن القرون الخالیه ). رجوع به زُبره شود.
-
بروتالیست
واژهنامه آزاد
معماری زبره کاری که در آن ساختمان ها با بتن زبره و بدون روکش، و به عبارت دیگر، عریان و عاری از زینت ساخته می شوند.
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر.[ زُ ب َ ] (ع اِ) ج ِ زُبرَة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). جمع قیاسی زبره . زُبَر است و زُبُر برخلاف قیاس جمع زبره آمده است . (از متن اللغه تألیف احمدرضا). ج ِ زبره ... زبرالحدید. پاره های آهن است . در آیه ٔ «آتونی زبرالحدید». (قرآن 96/18) (از...
-
forcemeat stuffings
گوشتمایه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] مخلوط چرخشده و پرادویۀ گوشت و پیاز و سبزیجات و زبرۀ مغز نان
-
زبریره
لغتنامه دهخدا
زبریره . [ زُ رَ رَ ] (ع اِ) سندان . زبرة. رجوع به دزی ج 1 ص 579 شود.
-
بهروکان
لغتنامه دهخدا
بهروکان . [ ] (اِخ ) شهرکی است به کرمان و از وی نیل و زبره و نیشکر خیزد... (از حدود العالم چ دانشگاه ص 127).
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ب ُ / ب َ ] (ع اِ) ج ِ زبرة. (مجمع البحرین ). رجوع به زُبُر و زُبَر شود. || جمع زبور. رجوع به زُبُر و زُبُر شود.
-
درشته
لغتنامه دهخدا
درشته . [ دُ رُ ت َ / ت ِ ] (اِ) زبره . درشت و زبر و غیر نرم از آرد و جز آن . || بلغور هر دانه را گویند عموماً، و بلغور گندم را گفته اند خصوصاً، و آن گندمی است که در آسیا ریزند تا خرد و شکسته شود. (لغت محلی شوشتر، خطی ).
-
پامچال
لغتنامه دهخدا
پامچال . (اِ) زهرالربیع. نوعی از گیاه گل دار که در نواحی معتدله ٔ اروپا و آسیا میروید و انواع آن عبارتست از پامچال زبره . پامچال نرمه . پامچال مُطبّق . پامچال زرد .
-
قلب الاسد
لغتنامه دهخدا
قلب الاسد. [ ق َ بُل ْ اَ س َ ] (اِخ ) یکی از کواکب صورت اسد و آن از قدر اول است . نام دیگر آن زبره است .- قلب الاسد الملکی ؛ بیرونی آرد : وز ایشان [ چهار ستاره ٔ جبهه ] روشنتر آن است که سوی جنوب است و آن را قلب الاسد الملکی خوانند. (التفهیم ). || ک...
-
صرفه
لغتنامه دهخدا
صرفه . [ ص َ ف َ / ف ِ] (اِخ ) منزلی است از منازل قمر و آن یک ستاره است روشن پس زبرة و تسمیه ٔ آن بدین نام از آن جهت بود که با طلوع آن سرما برود. (منتهی الارب ). ستاره ای است روشن از قدر اول بر ذنب اسد، ماه در جهت جنوب محاذی او شود و آن منزل دوازدهم ...
-
زبر
لغتنامه دهخدا
زبر. [ زُ ب ُ ] (ع اِ) پاره های آهن . ج ِ زُبرة (پاره ای از آهن ). (از منتهی الارب ). زبر جمع زبره بمعنی قطعه ای از آهن و از این معنی است آیه ٔ: «آتونی زبر الحدید» . (از مفردات راغب ). زبرالحدید؛ خایهاء آهن و پولاد. (تفسیر کشف الاسرار چ علی اصغر حکمت...
-
تزبرة
لغتنامه دهخدا
تزبرة. [ ت َ ب ِ رَ ] (ع اِ) خط. (منتهی الارب ). خط و کتابت . (اقرب الموارد) (متن اللغة). اصمعی گوید: سمعت اعرابیاً یقول انا اعرف تزبرتی ؛ ای خطی و کتابتی . (اقرب الموارد). نبشته و خط. (ناظم الاطباء). || (مص ) نبشتن . (منتهی الارب ). نوشتن . (ناظم ال...