کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبدیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبدیه
لغتنامه دهخدا
زبدیه . [ زِ ی َ ] (ع اِ) نوعی بشقاب سفالین است . ج ، زبادی . (تاج العروس ). بشقاب . (از دزی ج 1 ص 5).
-
زبدیه
لغتنامه دهخدا
زبدیه . [ زُ دی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) مؤنث زبدی ، ظرف چینی کرمی رنگ . || یک نوع ظرف چینی از نوع چینی کرمی . || فنجان . || کاسه ٔ چینی که با آن پیمانه گیری شود. نوعی پیمانه ٔ چینی . || نوعی از کاسه ٔ گلین . || نوعی ظرف گلی . (از دزی ج 1 ص 578).
-
جستوجو در متن
-
غرف
لغتنامه دهخدا
غرف . [ غ َ ] (ع اِ) درختی که به وی پوست پیرایند. (منتهی الارب ). پوست غرفی مأخوذ از آن است . (از معجم البلدان ). آنچه بدان پوست پیرایند. (از اقرب الموارد). غَرَف . (اقرب الموارد). || (مص ) پوست به غرف پیراستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پوست بتراش...
-
لبن
لغتنامه دهخدا
لبن . [ ل َ ب َ ] (ع اِ) شیر و آن اسم جنس است . ج ، البان . (منتهی الارب ). و هو مرکبة من مائیة و جبنیة و دسومة : چگونه جدری جدری کجا ز پستانش هنوز هیچ لبی بوی ناگرفته لبن . منجیک .جهان دختر خواجگی را همی بدو داد چون باز کرد از لبن . فرخی .وان گل سوس...