کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبده لوز هندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زَ دَ ] (ع اِ) قسمتی از زَبَد. (لسان العرب ).
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زَ دَ ] (ع اِ) لغتی است در زباد. رجوع به دزی ذیل «زبده » و «زباد» و زباد در این لغت نامه شود.
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) جد حسن بن محمدبن زبدة. محدث است . (منتهی الارب ).
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) دختر حارث . (منتهی الارب ). خواهر بشر حافی است او میگفت : گرانتر چیزی بنده را گناه است و آسان تر و سبک تر چیزی توبه . چرا این گران تر را با آن ارزانتر بدل نکنند. از زنان عابد و زاهد بغداد در قرن سوم . (اعلام النساء عمررضا کحاله...
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) شهری است در روم از فتوحات ابوعبیده ٔ جراح . (از معجم البلدان ). از شهرهای ترکیه (روم قدیم ) که بدست ابوعبیده ٔ جراح گشایش یافت ونام آن در کتب فتوح آمده . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة. [ زُ دَ ] (ع اِ) کفک شیر و سر آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (لسان العرب ). || پاره ای مسکه . (دهار). کره ٔ شیر. (القاموس العصری عربی - انگلیسی ). مسکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب ) (غیاث اللغات ). کره . (فرهنگ نظام ) : کشک ...
-
زبدة
لغتنامه دهخدا
زبدة.[ زَ ب َ دَ ] (ع اِ) کف گوشه ٔ دهن . (مهذب الاسماء). || پاره ٔ کف آب و پاره ٔ کف شیر. (دهار).
-
زبده ٔ انتیمون
لغتنامه دهخدا
زبده ٔ انتیمون . [ زُ دَ / دِ ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلورید انتیمون است .(از دائرة المعارف بستانی ). رجوع به انتیمون شود.
-
زبده ٔ توتیا
لغتنامه دهخدا
زبده ٔ توتیا. [ زُ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلورید زنگ . رجوع به دائرة المعارف بستانی : «زبده » و «زنگ » و نیز رجوع به زنگ و توتیا در این لغت نامه شود.
-
سخن زبده
دیکشنری فارسی به عربی
شعار
-
دسته زبده وکار ازموده
دیکشنری فارسی به عربی
برکة