کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبدالبحر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زبدالبحر
/zabadolbahr/
معنی
= کف١ 〈 کف دریا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زبدالبحر
لغتنامه دهخدا
زبدالبحر. [ زَ ب َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) حجر القمر. بصاق القمر. سالینطس افروسلونن . زبدالقمر. بزاق القمر. رجوع به زبدالقمر شود.
-
زبدالبحر
لغتنامه دهخدا
زبدالبحر. [ زَ ب َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) بگفته ٔ بعضی : ماده ای است معدنی که برای ساختن دخان و فضیات بکار میرود. عرب از این ماده استفاده میکرده و خواص بسیاری برای آن قائل بوده است . (از دائرة المعارف بستانی ).
-
زبدالبحر
لغتنامه دهخدا
زبدالبحر. [ زَ ب َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) در اصطلاح دریاداران مغرب گیاهان مویی مفصلی و ژلاتینی را زبدالبحر نامند تا از نوع دیگر از گیاهان دریایی که دارای حجم و استحکام بیشتری است بازشناخته گردند. (از دائرة المعارف بستانی ).
-
زبدالبحر
لغتنامه دهخدا
زبدالبحر. [ زَ ب َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) کف دریا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (مهذب الاسماء). جسمی است مستطیل ، بیضی ، سست دارای سوراخهایی ریز که بر سطح آب دریاها یافت میشود و در معالجه ٔ بیماریها به کار میرود. زبدالبحر را لسان البحر ...
-
زبدالبحر
لغتنامه دهخدا
زبدالبحر. [ زَ ب َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) یک قسم مرجان . (از دزی ج 1 ص 578).
-
زبدالبحر
لغتنامه دهخدا
زبدالبحر. [ زَ ب َ دُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب )بعضی از محصولات دریایی . (از دزی ج 1 ص 578). در اصطلاح دریاداران و ساحل نشینان توده هایی است که امواج آنهارا به ساحل می افکنند. این توده ها بیشتر از گیاهان دریایی و حیوانات گیاهی آبی یا بقایای گیاهان و حیوان...
-
زبدالبحر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zabadolbahr = کف١ 〈 کف دریا
-
جستوجو در متن
-
القونیون
لغتنامه دهخدا
القونیون . [ اَ ] (اِ) زبدالبحر. رجوع به زبدالبحر و مفردات ابن البیطار و ترجمه ٔ فرانسوی آن ذیل زبدالبحر شود.
-
کف دریا
لغتنامه دهخدا
کف دریا. [ ک َ ف ِ دَرْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زبدالبحر. (برهان ). رجوع به زبدالبحر شود.
-
اذرد
لغتنامه دهخدا
اذرد. [ ] (اِ) نوعی از زبدالبحر. (بحر الجواهر).
-
فا
لغتنامه دهخدا
فا. (اِ) کف دریا که به تازی زبدالبحر گویند. (ناظم الاطباء).
-
الوس اخنی
لغتنامه دهخدا
الوس اخنی . [ اَ اَ ] (اِ) نوعی از زبدالبحر. سورج . شوره .
-
اذارافیون
لغتنامه دهخدا
اذارافیون . [ اَ اَف ْ ] (اِ) به اعتقاد جالینوس نوع چهارم زبدالبحر است پرسوراخ و بسیار سبک و از فرنگ آرند شبیه به زهره ٔ اسبوس ، در افعال از زبدالبحر اقوی و از سموم قویه و قدر دو دانگ او کشنده و طلای او با آب جهت عرق النساء و ورم پستان و جرب و کلف و ...
-
حجرالجحشة
لغتنامه دهخدا
حجرالجحشة. [ ح َ ج َ رُل ْ ج ُ ش َ ] (ع اِ مرکب ) قلومن . زبدالبحر. کف دریا. طلح البحر .