کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبان شکسته و بسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
aphasic 1, dysphasic 1
زبانپریش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مبتلا به زبانپریشی
-
aphasic 2, dysphasic 2
زبان پریشانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مربوط به زبانپریشی
-
aphasia, dysphasia
زبانپریشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] از دست رفتن کامل یا جزئی تولید یا درک زبان یا گفتار در نتیجۀ بیماری یا آسیب مغزی
-
synthetic language
زبان ترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] زبانی که روابط نحوی را ازطریق ادغام وند با ریشۀ واژهها نشان میدهد
-
inflecting lanugage
زبان تصریفی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← زبان همآمیخته
-
polysynthetic languag
زبان چندترکیبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← زبان انضمامی
-
حفظ زبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← زبانپایی
-
پارسی زبان
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص مر.) 1 - آن که به پارسی سخن گوید. 2 - فصیح ، بلیغ .
-
چرب زبان
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص مر.) 1 - شیرین زبان . 2 - چاپلوس .
-
زاغ زبان
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص مر.) 1 - کسی که نفرینش مؤثر باشد. 2 - کنایه از: قلم .
-
زبان بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) (مص ل .) خاموش شدن ، سکوت کردن .
-
زبان دادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. دَ) (مص ل .) 1 - وعده دادن ، نوید دادن . 2 - اجازه دادن .
-
زبان دراز
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ) (ص مر.) گستاخ .
-
زبان ریختن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ)(مص ل .)(عا.) چرب - زبانی کردن ، با چرب زبانی درخواست خود را مطرح کردن .
-
زبان آور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.) 1 - خوش بیان . 2 - شاعر، سخنور.