کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبانشناسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
linguistics, linguistic science
زبانشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] مطالعۀ علمی زبان
-
واژههای مشابه
-
زبان شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. ش ) (اِمر.) علمی که به مطالعة زبان می پردازد.
-
زبان شناسی
لغتنامه دهخدا
زبان شناسی . [زَ ش ِ ] (حامص مرکب ) زبان شناسی علمی است که درباره ٔزبانها و مظاهر مختلف آن بحث میکند. این علم از چگونگی ساختمان زبانها، از تاریخ آنها و از روابط آنها با سایر فعالیتهای بشری و بالعکس و تأثیر متقابل این فعالیت ها در زبان سخن میگوید. زب...
-
زبان شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) zabānšenāsi علمی که دربارۀ زبانهای مختلف، چگونگی ساختمان و اصوات و اشکال هر یک، و ارتباط میان آنها بحث میکند.
-
زبان
واژگان مترادف و متضاد
۱. لسان ۲. کلام، لهجه ۳. اصطلاح
-
language
زبان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] دانش مشترک بین اعضای یک جامعۀ بشری که ارتباط کلامی میان آنها را ممکن میسازد و موضوع بررسی علم زبانشناسی است
-
زبان
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ په . ] (اِ.) = زفان . زوان : 1 - عضوی عضلانی ماهیچه ای و متحرک در دهان که از آن برای چشیدن مزه ها، بلع غذا و حرف زدن استفاده می شود. 2 - مجموعة نشانه های آوایی و خطی که برای بیان اندیشه و برقراری ارتباط به کار می رود. 3 - مجموعة رمزها و نشانه ...
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ ] (اِخ ) ابن مرة درازد است .(منتهی الارب ) (تاج العروس ). و ظاهر سخن مصنف قاموس زبان مانند سحاب است (بدون تشدید) و حافظ آنرا مانندشداد (با تشدید باء) ضبط کرده است . (تاج العروس ).
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ ] (اِخ ) عدوی . ابومحمدبن قتیبة.عیسی بن یزیدبن دارا این حدیث از او نقل کرده است : در نزد پیغمبر(ص ) سخن از کهانت رفت و زبان عدوی گفت یا رسول اﷲ چیزی عجیب دیده ام ... (از الاصابة ج 2 ص 3).
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ ] (اِخ ) نام پسر امروءالقیس . (منتهی الارب ) (قاموس ). زبان بن امروءالقیس از بنی القین است و حافظ آنرا بر وزن شداد (با تشدید باء) ضبط کرده است . (تاج العروس ).
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ ] (اِخ )(بنو...) بطنی است از تمیم رشته ای از بنی عدنان . شیخ اثیرالدین ابوحیان در شرح تسهیل گوید: منسوب به این بطن را زبانی گویند. (از نهایة الارب فی معرفة انساب العرب تألیف قلقشندی ص 267). رجوع به زَبانی شود.
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ ] (ع ص ) سرکش از مردم و پری . (منتهی الارب ). سرکش و گردن کش از مردم و پری . (ناظم الاطباء). || (اِ) واحد زبانیه . (فرهنگ نظام ). رجوع به منتهی الارب شود.
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَ / زُ ] (اِ) معروف است و به عربی لسان گویند و بضم اول هم درست است . (برهان قاطع). جزوی گوشتین واقع در دهان انسان و بیشتر حیوانات که تواند حرکت کند و در فرو بردن غذا و چشیدن و تکلم بکار میرود. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). آلت گوشتی که درده...
-
زبان
لغتنامه دهخدا
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن سیاربن عمربن جابر از بنی مازن بن فزارة است وبا عیینةبن حصن مناظرت داشته است . از اشعار اوست :تعلم انه لاطبر الاعلی متطیر و هوالثبوربلی شی ٔ یوافق بعض شی ٔاحاییناً و باطله کثیرو من ینزح به لا بدیومایجی ٔ به نعی ّ او بشیر...