کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبانۀ ایمن گاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
زبانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. سعیر، شعله، لهب، لهیب ۲. پره، ناره، میله
-
زبانه
فرهنگ فارسی معین
(زَ نِ) (اِ.) 1 - هر چیز که مانند زبان باشد. 2 - زبانة ترازو، زبانة قفل .
-
زبانه
لغتنامه دهخدا
زبانه . [ زَ / زُ ن َ / ن ِ ] (اِ) چیزی که مشابهت بزبان داشته باشد... چون زبانه ٔ آتش و زبانه ٔ تیغ. (آنندراج ). زبانه ٔ هر چیزی مانند آتش و امثال آن . (انجمن آرا). هر چیز شبیه به زبان مثل میل کوچک میان قفل و شعله ٔ آتش و میل میان شاهین ترازو و میل م...
-
زبانه
لغتنامه دهخدا
زبانه . [ زَ ن َ / ن ِ ] (اِ) رشتها را می گویند که در شاهین ترازو بسته باشد و طرف زبانه آنجا که رشتها با هم آمده باشد برکنار شاهین . (ترجمه ٔ صور الکواکب نسخه ٔ متعلق به کتابخانه ٔ مجلس در ذیل بیان کواکب میزان ).
-
زبانه
لغتنامه دهخدا
زبانه . [ زَ ن َ /ن ِ ] (ع اِ) زبانیة. دوزخبان : و خداوند در زیر ثری دوزخ را بیافرید و دوزخ ... نوزده زبانه بیافرید و در امر فرمان مالک کرد. (قصص الانبیاء ص 5).
-
زبانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زوانه، زفانه› zabāne ۱. بیرونآمدگی زبان مانند هرچیزی: زبانهٴ ترازو (میلۀ میان شاهین ترازو)، زبانهٴ قفل، زبانهٴ ساعت.۲. پره.۳. شعله: زبانهٴ آتش (شعلۀ آتش)، زبانهٴ شمع (شعلۀ شمع).〈 زبانه زدن: (مصدر لازم) شعله کشیدن آتش.〈 زبانه کشیدن: ...
-
زبانه
دیکشنری فارسی به عربی
اصبع , لسان
-
apophysis, tongue
زبانه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] شاخۀ فرعی یک تودۀ نفوذی بزرگتر
-
prominence
زبانه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] فورانهای شعلهمانند گاز در فامسپهر یا تاج خورشید که در امتداد خطوط میدان مغناطیسی قرار دارند و چگالی بیشتر و دمای کمتری در مقایسه با محیط اطراف خود دارند
-
reed
زبانه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] تیغهای باریک و انعطافپذیر در برخی از هواصداها که با جریان هوا به ارتعاش درمیآید و موجب تولید صدا میشود
-
free reed
زبانۀ آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی زبانه که براثر ارتعاش سر آزاد آن بدون برخورد با مانع صدا تولید میشود
-
ligulate 2, strap-shaped, tongue-shaped
زبانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل نوار و تا حدودی مستطیلی در گیاهان
-
meander lobe, tongue
زبانۀ رودپیچ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] زمینی زبانهایشکل و کموبیش مرتفع در درون یک رودپیچ
-
beating reed
زبانۀ زنشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی زبانه که براثر ارتعاش و برخورد سر آزاد آن با مانع صدا تولید میشود
-
single reed
زبانۀ ساده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] نوعی زبانۀ زنشی واحد در برخی از هواصداها که براثر ارتعاش آن صدا تولید میشود