کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبانه کشان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zabānedār ۱. دارای زبانه؛ آنچه دارای پره یا برآمدگی شبیه زبان باشد.۲. شعلهدار؛ شعلهور.
-
زبانه زن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) zabānezan زبانهکش؛ شعلهکش.
-
زبانه زنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] zabānezanān درحال زبانه کشیدن؛ درحال اشتعال.
-
زبانه کشی
دیکشنری فارسی به عربی
شعلة ضويية
-
زبانه زنگ
دیکشنری فارسی به عربی
مصفق
-
زبانه کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
لعقة , لهب , مستوي واطي
-
زبانه اتش
دیکشنری فارسی به عربی
لهب
-
زبانه کفش
دیکشنری فارسی به عربی
لوحة
-
زبانه آتش
واژهنامه آزاد
لهیب.
-
کام و زبانه کردن
لغتنامه دهخدا
کام و زبانه کردن . [ م ُ زَ ن َ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) با اسکنه جایی در چوب پیدا کردن و چوبی سرپهن و تیز در میان آن جا فروبردن . آنجای را کام و آن چوب نهاده را زبانه گویند. (یادداشت مؤلف ).
-
کام و زبانه
لغتنامه دهخدا
کام و زبانه . [ م ُ زَ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نر و لاس . بند و گشا. (یادداشت مؤلف ). در اصطلاح نجاران فرورفتگی در چوب که با اسکنه پیدا آید و برآمدگی که در چوب دیگر پیدا آید و با قرار دادن زبانه درون کام آن دو چوب بهم اتصال یابد.
-
کم و زبانه
لغتنامه دهخدا
کم و زبانه . [ ک ُ م ُ زَ ن َ / ن ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از: کم ، مخفف و به معنی کام + زبانه ؛ نر و لاس . (از اصطلاحات نجاری ) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کام و زبانه . و رجوع به لاس و نر (معنی سوم ) و نر و لاس شود.
-
monolingual dictionary
فرهنگ یکزبانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فرهنگ یا واژهنامهای که به یک زبان نوشته شده باشد متـ . واژهنامۀ یکزبانه
-
واژهنامۀ یکزبانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم کتابداری و اطلاعرسانی] ← فرهنگ یکزبانه
-
reed instruments
سازهای زبانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] دستهای از سازهای بادی که در آنها با ارتعاش زبانه صدا تولید میشود