کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زبانزد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زبانزد
/zabānzad/
معنی
موضوعی که بر سر زبانها افتد و در همهجا بگویند؛ مطلبی و سخنی که عدۀ بسیاری از آن آگاه شوند و به یکدیگر بگویند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مثل
۲. مصطلح
۳. مشهور، معروف
دیکشنری
expression, famous, idiom, notorious, proverbial, rampant, rumor, rumour, topical
-
جستوجوی دقیق
-
زبانزد
واژگان مترادف و متضاد
۱. مثل ۲. مصطلح ۳. مشهور، معروف
-
زبانزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ) (ص مف .) معروف ، مشهور.
-
زبانزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [مجاز] zabānzad موضوعی که بر سر زبانها افتد و در همهجا بگویند؛ مطلبی و سخنی که عدۀ بسیاری از آن آگاه شوند و به یکدیگر بگویند.
-
واژههای همآوا
-
زبان زد
لغتنامه دهخدا
زبان زد. [ زَ زَ ] (ن مف مرکب مرخم ) روزمره و محاوره . (آنندراج ). گفتگوی هر روزه و مذاکره ٔ هر روزه . (ناظم الاطباء). || مشهور، سائر چون مثل ، مطلبی که بر سر زبانها است . رجوع به زبان زد شدن شود.
-
جستوجو در متن
-
ضرب المثل
فرهنگ واژههای سره
زبانزد
-
مصطلح
واژهنامه آزاد
زبانزد
-
مصطلح شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصطلاح شدن ۲. زبانزد شدن
-
رَپَتوپتینا، رَپَتِپَتو
لهجه و گویش تهرانی
تکرار، حرف بی معنا در زبانزد
-
conic sections
واژهنامه آزاد
برشهای سَروی. زبانزدِ دانشی.
-
لحیم
واژهنامه آزاد
کَفشیر. (زبانزدِ تَشنیکی/ فنی).
-
phase difference
واژهنامه آزاد
جداگامی، جدافازی. (زبانزد دانشی).
-
اختلاف فاز
واژهنامه آزاد
جداگامی، جدافازی. (زبانزد دانشی).
-
integer
واژهنامه آزاد
درست، شمارۀ درست. زبانزدِ دانشی.