کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زباله دان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زباله دان
/zobāledān/
معنی
جایی یا ظرفی که در آن خاکروبه و آشغال میریزند؛ خاکروبهدان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زباله دان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - مزبله ، جای انداختن زباله . 2 - جای بسیار کثیف .
-
زباله دان
لغتنامه دهخدا
زباله دان . [ زُ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) جای یا ظرفی که برای ریختن خاکروبه و کثافات در منزل و غیره تعیین میشود. رجوع به مزبله و خاکروبه دان شود.
-
زباله دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] zobāledān جایی یا ظرفی که در آن خاکروبه و آشغال میریزند؛ خاکروبهدان.
-
واژههای مشابه
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) جد محمدبن حسن بن ابی الحسن . محدث است . (تاج العروس )(منتهی الارب ) (انساب سمعانی ). رجوع به زبالی شود.
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) دختر عتبةبن مرداس که شاعرة است . (منتهی الارب ). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاة داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . از آنجا است محمدبن حسن بن عباس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن تمیم برادر عمروبن تمیم است . ابن اعرابی گوید: (قبیله ٔ او) بسیار نیستند. (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن حباب بن مکرب بن عملیق است که بگفته ٔ ابن خردادبه زباله میان بغداد و مدینه منسوب بدوست . (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم است . (منتهی الارب ). زبالةبن خشیش جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم لیثی صحابی است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: زبالةبن حشیش بن عبد یا لیل بن لیث از اجداد مالک بن حویرث صحابی است . (از انساب سمعانی )....
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) دختر مسعود از عمالقه است و بگفته ٔ ابن کلبی زبالة میان بغداد و مدینه منسوب بدوست . (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) لقب امیر احمدبن طاهر علی بن عزیز محمدبن ظاهر غازی صاحب حلب است . او مردی شجاع بود و در 680 هَ . ق . در مصر درگذشت . (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). از ضواحی مدینه است و این سخن رجاجی است . و ابن خردادبه گوید: مسافت میان بغداد و مدینه را زباله نام داده اند نسبت به زباله بن حباب بن مکرب بن عملیق . و ابن کلبی گوید: نسبت به زباله دختر مسعود از عما...
-
زبالة
دیکشنری عربی به فارسی
جگن , ني , جنس اوراق و شکسته , اشغال , کهنه و کم ارزش , جنس بنجل , بدورانداختن , بنجل شمردن , قايق ته پهن چيني
-
incinerator
زبالهسوز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] کورۀ سوزاندن پسماندها در شرایط واپاییده