کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زباله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زباله
/zobāle/
معنی
خاروخاشاک و خاکروبه؛ چیزهای دورریختنی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشغال، خاشاک، خاکروبه
برابر فارسی
آشغال
دیکشنری
garbage, litter, refuse, rubbish, trash
-
جستوجوی دقیق
-
زباله
واژگان مترادف و متضاد
آشغال، خاشاک، خاکروبه
-
زباله
فرهنگ واژههای سره
آشغال
-
rubbish
زباله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] مواد زائد جامد بهجز پسماندهای غذایی
-
زباله
فرهنگ فارسی معین
(زُ لِ) [ ع . زبالة ] (اِ.) 1 - آب کم . 2 - چیز اندک . 3 - در فارسی آشغال ، خاکروبه .
-
زباله
لغتنامه دهخدا
زباله . [ زُ ل َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب است . (از معجم البلدان ).
-
زباله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زبالَة] zobāle خاروخاشاک و خاکروبه؛ چیزهای دورریختنی.
-
زباله
دیکشنری فارسی به عربی
قمامة
-
زباله
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âšqâl/ zobâla طاری: âšqâl طامه ای: âšqâl طرقی: âšqâl کشه ای: âšqâl نطنزی: âšqâl
-
واژههای مشابه
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) جد محمدبن حسن بن ابی الحسن . محدث است . (تاج العروس )(منتهی الارب ) (انساب سمعانی ). رجوع به زبالی شود.
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) دختر عتبةبن مرداس که شاعرة است . (منتهی الارب ). وی خواهر هردان و خدله است و با لعین منقری مهاجاة داشته و همچنین با خواهر خویش خدله اشعاری در هجو یکدیگر تبادل کرده اند. (تاج العروس ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زَ ل َ ] (اِخ ) موضعی است . از آنجا است محمدبن حسن بن عباس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن تمیم برادر عمروبن تمیم است . ابن اعرابی گوید: (قبیله ٔ او) بسیار نیستند. (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) ابن حباب بن مکرب بن عملیق است که بگفته ٔ ابن خردادبه زباله میان بغداد و مدینه منسوب بدوست . (تاج العروس ).
-
زبالة
لغتنامه دهخدا
زبالة. [ زُ ل َ ] (اِخ ) جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم است . (منتهی الارب ). زبالةبن خشیش جد پدر مالک بن حویرث بن اشیم لیثی صحابی است . (تاج العروس ). سمعانی آرد: زبالةبن حشیش بن عبد یا لیل بن لیث از اجداد مالک بن حویرث صحابی است . (از انساب سمعانی )....