کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زایشگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زایشگاه
/zāyešgāh/
معنی
بیمارستانی که زنان آبستن هنگام زاییدن در آنجا بستری میشوند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زایشگاه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) (اِمر.) بخش مخصوص زایمان در بیمارستان .
-
زایشگاه
لغتنامه دهخدا
زایشگاه . [ ی ِ ] (اِ مرکب ) (از: زایش + گاه پسوند مکان ). مولد. مؤسسه ای که در آنجا اطباو اسباب برای زایانیدن آبستنها مهیا است . زایشگه .
-
زایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زایشگه› zāyešgāh بیمارستانی که زنان آبستن هنگام زاییدن در آنجا بستری میشوند.
-
زایشگاه
دیکشنری فارسی به عربی
امومة
-
واژههای مشابه
-
maternity barn
زایشگاه دام
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی- علوم دامی] ساختمان مجزایی برای زایمان دامهای آبستن بهمنظور کاهش خطر عفونت و مشکلات حین زایمان
-
جستوجو در متن
-
زاهوخانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (اِمر.) زایشگاه .
-
maternity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زایمان، مادری، زایشگاه
-
امومة
دیکشنری عربی به فارسی
مادري , زايشگاه , وابسته به زايمان
-
maternities
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مادران، مادری، زایشگاه
-
زایشگه
لغتنامه دهخدا
زایشگه . [ ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) رجوع به زایشگاه شود.
-
گرنج خانه
لغتنامه دهخدا
گرنج خانه . [ گ ُ رِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب )زایشگاه . جای زادن بچه . (از فرهنگ شعوری ج 2 ص 325). || بازخانه و قفس باز. (ناظم الاطباء).
-
قاضی اکرم
لغتنامه دهخدا
قاضی اکرم . [ اَ رَ ] (اِخ ) علی بن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد قفطی حارثی وزیر، مکنی به ابوالحسن معروف به قاضی اکرم . از مشاهیر مورخان بوده و علاوه بر تاریخ و سیر در فقه و حدیث و نحو و لغت واصول قرائت و منطق و نجوم و هندسه نیز ماهر و در هردو رشته ٔ...
-
تبریز
لغتنامه دهخدا
تبریز. [ ت َ ] (اِخ ) نام شهری است در آذربایجان در اقلیم پنجم ... و مردم آنجا اکثر آهنگرند و جلال الدین سیوطی در لب الالباب نوشته که تبریز بالکسر شهری است قریب آذربایجان و این معرب آن است . (غیاث اللغات ). هدایت در انجمن آرا گوید: در شمال مغرب ایران ...