کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زایدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زایده ٔ ساق
لغتنامه دهخدا
زایده ٔ ساق . [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به زوائد شود.
-
زایده ٔ عظمی
لغتنامه دهخدا
زایده ٔ عظمی . [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) الزائدة العظمی استخوان ران جانور وحشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
زایده ٔ کبد
لغتنامه دهخدا
زایده ٔ کبد. [ ی ِ دَ / دِ ی ِ ک َ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زائدة الکبد. پاره ای از جگر جدا متعلق بدان . اوالصواب بالراء و آن را زیادة الکبد هم گویند، ذکره الکرمانی . (منتهی الارب ).جگرگوشه . (دهار). زیادة الکبد پاره ای است از جگر و آن را زیاده...
-
زایده کور
واژهنامه آزاد
رودۀ کور.
-
واژههای همآوا
-
ضئیدة
لغتنامه دهخدا
ضئیدة. [ ض َ دَ] (اِخ ) ضئدة. آبی است . (منتهی الارب ). جایگاهیست .
-
جستوجو در متن
-
ligule
زبانک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] زایدهای کوچک در سطح فوقانی و نزدیک به قاعدۀ برگ در برخی از گیاهان
-
ice tongue
زبانۀ یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] هر زایدۀ باریک از یخسار یا رَفیخ که در دریا شناور باشد
-
زواید
فرهنگ فارسی معین
(زَ یِ) [ ع . زوائد ] (اِ.) جِ زایده .
-
چوب پا
لهجه و گویش تهرانی
دوچوب زایده دار که روی آن ایستاده و با قد بلند تر از مردم راه میروند
-
زاید
واژگان مترادف و متضاد
۱. اضافه، اضافی، زایده، زیاده، زیادی ۲. غیرضروری، غیرلازم ≠ ضروری
-
dendrite
دارینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] هریک از زایدههای کوتاه رشتهمانند میانیاختهای در یاختۀ عصبی
-
مگسک
فرهنگ فارسی معین
(مَ گَ سَ) (اِ.) زایدة کوچکی در نوک لولة اسلحه برای هدف گیری .
-
axon
آسه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] زایده یا رشتۀ عصبی استوانهای بلندی که تکانۀ عصبی را از جسم یاختهای در یک جهت به بیرون هدایت میکند
-
چوچوله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) زایده ای که در مهبل پستانداران ماده وجوددارد و ازنظر تحریک - پذیری و چگونگی جریان خون درآن مشابه آلت تناسلی نر است .