کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاوهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاوهی
لغتنامه دهخدا
زاوهی . [ وَ ] (اِخ ) جمیل بن محمدبن جمیل مکنی به ابوالحسن . وی از حاتم بن محبوب شامی و دیگر مشایخ هرات استماع حدیث کرد و حاکم ابوعبداﷲ حافظ از وی روایت دارد و گوید: وی نزدیک باب ابی العباس برای من نقل حدیث کرده است . (از انساب سمعانی ). و رجوع به تا...
-
زاوهی
لغتنامه دهخدا
زاوهی . [ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمدبن مثنی بن سعید از ائمه ٔ حدیث و منسوب به ولایت زاوه (از رساتیق نیشابور) است . وی از اسحاق حنظلی و علی بن حجر و جمعی از امامان علم حدیث روایت دارد. (از معجم البلدان ). و رجوع به زاوه شود.
-
زاوهی
لغتنامه دهخدا
زاوهی . [ وَ ](اِخ ) قطب الدّین ترک فرزند شاهور از مشاهیر عرفای قرن 6 و اوایل قرن 7 هجری و از مشایخ شیخ عطار است . مؤلف آنندراج گوید: بعد از آنکه قطب الدین حیدر ترک از ترکستان به خراسان آمد. و آنجا [زاوه ] منزل گزیده و بجوار رحمت ایزد رسیده در آنجا ...
-
زاوهی
لغتنامه دهخدا
زاوهی . [ وَ هی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ولایت یا شهر یا قریه ٔ زاوه است . رجوع به زاوه شود. (از سمعانی ).
-
جستوجو در متن
-
زاوی
لغتنامه دهخدا
زاوی . (اِخ ) قطب الدین حیدر زاوهی است . رجوع به تاریخ تصوف ج 2 ص 496 شود.
-
زاوه
لغتنامه دهخدا
زاوه . [ وَ ] (اِخ ) از رساتیق و کوره های نیشابور. بیهقی گوید: وجه تسمیه ٔ آن به زاوه آن است که مدخل آن از سوی هر یک از شعبها مشتمل است بر 220 قریه و بسیاری از قریه های آن به «رخ » و «ربعالشامات » تبدیل یافته و قصبه ٔ آن بیشک است . ازاین جا است محمدب...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) زاوهی کاتب . منسوب بزاوه قریه ای بنشابور. در ترجمه ٔ تاریخ یمینی (چ طهران ص 330) این قطعه از او در وصف غلاء مشهور سال 401 هَ . ق . بخراسان ، آمده است :قد اصبح الناس فی غلاءو فی بلاء تداولوه من یلزم البیت یودِ جوعاًاو یشهد ال...
-
زاوه
لغتنامه دهخدا
زاوه . [ وَ ] (اِخ ) نام شهری بوده است به خراسان و بعد از آنکه قطب الدین حیدر ترک از ترکستان بیامد و درآنجا منزل گزیده و بجوار رحمت ایزد رسیده در آنجا مدفون شده به تربت حیدریه مشهور و موسوم شده و او در پانصد و نود و هفت رحلت یافته است . (آنندراج ). ش...