کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زاوش
/zāvoš/
معنی
۱. از خدایان یونانیان قدیم؛ زئوس.
۲. ‹زاووش، زواش، زوش› (نجوم) [قدیمی] = مشتری: ◻︎ فلک سادسست زاوش را / که دهندهست دانش و هش را (سنائی۱: ۶۹۹).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
Jove, Jupiter, Zeus
-
جستوجوی دقیق
-
زاوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: zāvoš) (یونانی) نام ستارهی مشتری ، زاوش ، مشتری ، به قولی از کلمهی یونانی زوس zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد . + ن.ک. راوش .
-
زاوش
لغتنامه دهخدا
زاوش . [ وُ ] (اِ) بلغت بربری ، گنجشک است . (از دزی ص 577).
-
زاوش
لغتنامه دهخدا
زاوش . [ وُ ] (اِخ ) نام کوکب مشتری است . (برهان قاطع). نام ستاره ٔ مشتری است که لفظ دیگرش برجیس است . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). آقای پورداود آرد: کلمه ٔ زاوش یا زواش که در همه ٔ فرهنگها ضبط است و شعرای قدیم بمعنی مشتری استعمال کرده اند بنظر میرس...
-
زاوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] zāvoš ۱. از خدایان یونانیان قدیم؛ زئوس.۲. ‹زاووش، زواش، زوش› (نجوم) [قدیمی] = مشتری: ◻︎ فلک سادسست زاوش را / که دهندهست دانش و هش را (سنائی۱: ۶۹۹).
-
جستوجو در متن
-
راوش
فرهنگ نامها
(تلفظ: rāvaš) (یونانی) زاوش یا زواش به معنی مشتری ؛ این کلمه اصلاً یونانی میباشد و از ' زوس ' zeus (خدای بزرگ) مشتق شده است. (راوش مصحفِ زاوش میباشد) ← زاوش .
-
زاووش
لغتنامه دهخدا
زاووش .(اِخ ) کوکب عطارد است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زاوش (بمعنی مشتری ). رجوع به زاوش شود.
-
Perseus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرسیوس، پرساوش پسر زاوش و دانا
-
زوش
لغتنامه دهخدا
زوش . [ زَ وَ / وُ ] (اِخ ) بمعنی زاوش که نام ستاره ٔ مشتری باشد. (برهان ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نام یکی از سبعه ٔ سیاره است که آن را به تازی مشتری خوانند و آن را زاوش نیز گویند. (جهانگیری ).
-
زاوس
لغتنامه دهخدا
زاوس . [ وَ ] (اِخ ) ستاره ٔ زهره . (ناظم الاطباء). رجوع به زاورس ، زاوش ، زاودش شود.
-
زاودش
لغتنامه دهخدا
زاودش . [ دُ ] (اِخ ) ستاره ٔ عطارد. (ناظم الاطباء). مصحف زاووش و زاوش است . رجوع به زاووش و زاوش در برهان قاطع چ معین و لغت نامه شود. همین کلمه بصورت زاورس هم تصحیف شده .
-
زواش
لغتنامه دهخدا
زواش . [ زَ ] (اِخ ) ستاره ای است سیاره در آسمان ششم که قاضی افلاک است و خانه به برج حوت و قوس دارد و منجمان سعد اکبرش خوانند و آنرا اورمزد و ارمزد و هرمزد نیز گویند و به تازیش برجیس و مشتری نامند و قیل با سین مهمله لغت است . (آنندراج ). زاوش و ستاره...
-
اپافوس
لغتنامه دهخدا
اپافوس . [ اِ فُس ْ ] (اِخ ) در اساطیر یونان پسر زاوش از یو . او آنگاه که متولد گشت هرا ویرا بربود و به کورت ها سپرد لکن زاوش نهفت او بیافت و بعدها اپافوس پادشاه مصر شد و ممفیس دختر نیل را بزنی کرد و از او دو دختر آورد یکی موسوم به لیزیاناسّا و دیگری...
-
گانی مد
لغتنامه دهخدا
گانی مد. [ م ِ ] (اِخ ) شاهزاده ٔ ترویای پسر ترُس و کالیروئه پسر زاوش [ زئوس ] بشکل عقابی درآمد و او را درربود و سمت شربتداری خدایان داد.
-
زیوس
لغتنامه دهخدا
زیوس . (اِخ ) زاوش . نام یونانی مشتری . (عیون الانباء ج 1 ص 15، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زئوس و مشتری شود.