کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاهی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زاهی
/zāhi/
معنی
نازنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاهی
لغتنامه دهخدا
زاهی . (اِخ ) علی بن اسحاق بن خلف مکنی به ابوالقاسم شاعر مشهور بغداد است و بر طبق گفته ٔ یاقوت از زاه نیشابور است ابن خلکان آرد: وی قصیده های نیکو و نمکین میسرود. خطیب در تاریخ بغداد وی را یاد کند و گوید: او تشبیه و دیگر صنایع شعری را نیکومیدانسته و ...
-
زاهی
لغتنامه دهخدا
زاهی . (اِخ ) محمدبن اسحاق بن شیرویه ٔ زاهد منسوب به زاه نیشابور است . وی از ابوالعباس بن منصور و امثال او استماع حدیث کرد و در 17ربیعالاخر 338 هَ . ق . درگذشت . (از معجم البلدان ).
-
زاهی
لغتنامه دهخدا
زاهی . [ هی ی ] (ص نسبی ) منسوب به زاه از قریه های نیشابور. (از معجم البلدان ).
-
زاهی
لغتنامه دهخدا
زاهی .(ع ص ) اسم فاعل از زها یزهو، زهواً، روی و هر چیز زیبا و درخشان . (اقرب الموارد). زاهر. بهی . مقابل کدرو تیره . (القاموس العصری ، عربی - انگلیسی ). آنچه میدرخشد و چشم را از دیدن آن خوش می آید. || خرمابن که میوه ٔ آن رنگ گرفته باشد. || شتری که حم...
-
زاهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāhi نازنده.
-
واژههای مشابه
-
علی زاهی
لغتنامه دهخدا
علی زاهی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی . مکنی به ابوالقاسم . شاعر بود و در ابتدای دهه ٔ سوم ماه صفر سال 308 یا318 هَ . ق . متولد شد. و در ابتدای دهه ٔ سوم ماه جمادی الاَّخرة سال 352 هَ . ق . درگذشت و در مقابر قریش (کاظمین فعلی ) د...
-
واژههای همآوا
-
ضاحی
لغتنامه دهخدا
ضاحی . (اِخ ) رودباری است هذیل را. (معجم البلدان ).
-
ضاحی
لغتنامه دهخدا
ضاحی . (اِخ )ریگزاری است در جانب سَلمی غربی و در آن آبی است بنام محرَمة و آب دیگری بنام اَثیب . (معجم البلدان ).
-
ضاحی
لغتنامه دهخدا
ضاحی . (ع ص ) پیدا. گشاده : مکان ضاح ؛ جای ظاهر و بارز. (منتهی الارب ). || برآمده (روز).
-
ضاهی
لغتنامه دهخدا
ضاهی . (ع ص ) شبیه . مانند.
-
جستوجو در متن
-
زاه
لغتنامه دهخدا
زاه . (اِخ ) دهی است نزدیک نیشابور. (منتهی الارب ). قریه ای است از نیشابور و منسوب بدان را زاهی و ازاهی گویند. (از معجم البلدان ). و رجوع به زاهی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن خلف زاهی بغدادی ، مکنی به ابوالقاسم . رجوع به علی زاهی شود.