کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ظام
لغتنامه دهخدا
ظام . (ع اِ) آواز و غوغا. رجوع به ظأب شود.
-
زعم
واژگان مترادف و متضاد
۱. باور، تصور، توهم، حدس، رای، ظن، عقیده، گمان، نظر ۲. پایندانی، پذرفتاری، ضمانت، کفالت ۳. ریاست، زعامت، سروری
-
زعم
فرهنگ فارسی معین
(زَ عْ) [ ع . ] 1 - (مص م .) به عهده گرفتن . 2 - (اِمص .) کفالت .
-
زعم
فرهنگ فارسی معین
(زَ یا زِ یا زُ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) گمان بردن . 2 - (اِ.) گمان .
-
ذام
لغتنامه دهخدا
ذام . (ع اِ) ذان . ذاب . ذین . ذیم . آهو. عیب .
-
ذام
لغتنامه دهخدا
ذام . [ ذام م ] (ع ص ) عیب کننده . نکوهنده .
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ] (ع اِمص ) پذرفتاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پذیرفتاری . پایندانی . کفالت . (فرهنگ فارسی معین ). || مهتری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهتری . سروری . (فرهنگ فارسی معین ).
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ] (ع مص ) زعامة. (ناظم الاطباء). به عهده گرفتن . قبول کردن . کفالت کردن . پایندانی کردن . (فرهنگ فارسی معین ). ضامن و پذیرفتار گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد ). || مهتر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گمان بردن و د...
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ زِ / زُ ] (ع اِ) گفتار حق یا باطل و دروغ (ضد) و بیشتر در آنچه در او شک و شبهه است گفته شود. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). به فتح و ضم افصح است بمعنی گمان و ظن . (غیاث ). گفتار حق باشد یا باطل و دروغ ، لیکن به فتح و ضم ّ حرف اوّل افص...
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ع َ ] (ع مص ) طمع کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). امید داشتن و حرص نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
زعم
لغتنامه دهخدا
زعم . [ زَ ع ِ ] (ع ص ) شِواء زَعم ؛ بریانی بسیار چرب زود جاری شونده بر آتش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زئم
لغتنامه دهخدا
زئم . [ زِءْم ْ ] (ع اِ) چشم . یقال : یرمون فی زئمک ؛ یعنی می اندازند در چشم تو. || حَسَب . یقال : طعنوا فی زئمه ؛ طعن عیب کردند در حسب او. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
زآم
لغتنامه دهخدا
زآم . [ زُ ] (ع ص ، اِ) مرگ کریه . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). معنی صحیح زآم مرگ کریه است . مرگ عاجل . (از تاج العروس ). موت سریع مجهز. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). مرگ شتاب . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
-
زعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] za'm گمان؛ ظن.〈 بهزعمِ: بهگمانِ؛ بهپندارِ.
-
زَعَمَ
فرهنگ واژگان قرآن
پنداشت (زعم به معناي مطلق اعتقاد است ، ليکن بيشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)