کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زالو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زالو
/zālu/
معنی
کرمی کوچک و سیاهرنگ که در آب زندگی میکند و با مکندههای روی بدنش خون جانوارن را میمکد؛ دیوچه؛ دیوک؛ شلوک؛ شلک؛ شلکاو جلو؛ خرستۀ دشتی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
شلوک، علق
دیکشنری
bloodsucker
-
جستوجوی دقیق
-
زالو
واژگان مترادف و متضاد
شلوک، علق
-
زالو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) جانوری است آبزی از ردة کرم های حلقوی که در دو سر بدن دارای بادکش هایی است که به وسیلة آن ها خود را به حیوانات می چسباند و خون آنان را می مکد.
-
زالو
لغتنامه دهخدا
زالو. (اِخ ) (چم ...) از قرای کامفیروز فارس است . (مرآت البلدان ناصری ج 4 ص 261). و رجوع به چم شود.
-
زالو
لغتنامه دهخدا
زالو. (اِخ ) دهی است جزء دهستان مشک آباد بخش فرمهین شهرستان اراک . واقع در 74000گزی جنوب خاوری فرمهین و 5000گزی راه اراک به خمین . منطقه ٔ آن کوهستانی و سردسیر و سکنه ٔ آن 64 تن اند که بزبان فارسی تکلم میکنند. آب آن از چشمه و محصول آن غلات است . این ...
-
زالو
لغتنامه دهخدا
زالو.(اِ) کرمی است که چون بر بدن چسبانند خون فاسد را بمکد. (برهان قاطع) (آنندراج ). و رجوع به زلو، جلو، شلک ، شلکا، شلوک ، زلوک ، زرو، دیوچه ، علق و مکل شود.
-
زالو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زولو، زلوک، زلو، زرو› (زیستشناسی) zālu کرمی کوچک و سیاهرنگ که در آب زندگی میکند و با مکندههای روی بدنش خون جانوارن را میمکد؛ دیوچه؛ دیوک؛ شلوک؛ شلک؛ شلکاو جلو؛ خرستۀ دشتی.
-
زالو
دیکشنری فارسی به عربی
مستنزف
-
زالو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zâlü طاری: zâlü طامه ای: zâlu طرقی: zowlo / zâlü کشه ای: zâlu نطنزی: zâlu
-
واژههای مشابه
-
زالو انداختن
لغتنامه دهخدا
زالو انداختن . [ اَ ت َ ] (مص مرکب ) بمکیدن واداشتن زالو خون تن را.
-
چم زالو
لغتنامه دهخدا
چم زالو. [ چ َ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: یکی از قرای بلوک کام فیروز فارس میباشد. (از مرآت البلدان ج 4 ص 261).
-
زالو انداختن
دیکشنری فارسی به عربی
مستنزف
-
زالو صفت
لهجه و گویش تهرانی
بهره کش
-
جستوجو در متن
-
crenology
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زالو