کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاغ کبود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاغ کبود
لغتنامه دهخدا
زاغ کبود. [ غ ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاج کبود و کات کبود و زاج ازرق شود.
-
واژههای مشابه
-
گردنه ٔ زاغ
لغتنامه دهخدا
گردنه ٔ زاغ . [ گ َ دَ ن َی ِ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه خرم آباد و بروجرد.
-
زاغ دل
فرهنگ فارسی معین
(دِ)(ص مر.)(کن .) سیاه دل ، سخت دل .
-
زاغ گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص ل .) طعنه زدن .
-
زاغ پا
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) کنایه از: سرزنش .
-
زاغ رنگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص مر.) هر چیز سیاه .
-
زاغ زبان
فرهنگ فارسی معین
(زَ) (ص مر.) 1 - کسی که نفرینش مؤثر باشد. 2 - کنایه از: قلم .
-
زاغ سار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) کنایه از: سخت دل و ظالم .
-
زاغ فعل
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) مجازاً بدکردار.
-
زاغ آشیان
لغتنامه دهخدا
زاغ آشیان . (اِ مرکب ) مقلوب آشیان زاغ . آشیانه ٔ زاغ . لانه ٔ زاغ : سعدی بقدر خویش تمنی وصل کن سیمرغ ما چه لائق زاغ آشیان تست .سعدی .
-
زاغ اهلی
لغتنامه دهخدا
زاغ اهلی . [ غ ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل زاغ دشت رجوع به زاغ ده باش شود.
-
زاغ بانگ
لغتنامه دهخدا
زاغ بانگ . (اِ مرکب ) مقلوب بانگ زاغ . آواز زاغ : بر گلت آشفته ام بگذار تا در باغ وصل زاغ بانگی میکنم بلبل هم آوائیم نیست .سعدی .
-
زاغ پیسه
لغتنامه دهخدا
زاغ پیسه . [ غ ِ س َ / س ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاغ دورنگ . (فرهنگ شعوری ). نام این پرنده در زبان فارسی کلاغ زاغی ، زاغی ، زاغچه ، مستکری ، کلاغ ، پیسه ، کچله ، قژله ، قچل ، کلاژه عکر و عقعق است و دو نام اخیر در فرهنگهای عربی مضبوط است . (نامهای...
-
زاغ پینه
لغتنامه دهخدا
زاغ پینه . [ غ ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاغ پیسه است . (فرهنگ شعوری ). و آن مصحف است .