کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاغول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زاغول
معنی
(ص .) زاغ چشم .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاغول
فرهنگ فارسی معین
(ص .) زاغ چشم .
-
زاغول
لغتنامه دهخدا
زاغول . (اِخ ) از قراء پنج ده مرورود خراسان است ، و دراینجا است قبر مهلب بن ابی صفره . (تاج العروس ). قریه ای است از پنج قریه ٔ مرورود خراسان و امیر خراسان [مهلب بن ابی صفرة الازدی ] بسال 82 هَ . ق . در آنجا درگذشت و دفن گردید و از آنجا است محمدبن حس...
-
زاغول
لهجه و گویش تهرانی
چشم آبی یا سبز
-
واژههای مشابه
-
پل زاغول
لغتنامه دهخدا
پل زاغول . [ پ ُ ل ِ ] (اِخ ) براه بیابان در حدود اندخود خراسان . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 233).
-
زاغ ،زاغول
لهجه و گویش تهرانی
چشم آبی،کبود چشم
-
زال و زاغول
فرهنگ گنجواژه
زِبر و زرنگ.
-
جستوجو در متن
-
زاغولی
لغتنامه دهخدا
زاغولی . [ ی ی ] (ص نسبی ) منسوب به زاغول از قراء مرورود است . رجوع به زاغول و زاغولی شود.
-
غول
لغتنامه دهخدا
غول . (پسوند) (مزید مؤخر امکنه ) درآخر اسامی امکنه آید چون : شرمغول ، زاغول و فرغول .
-
زاغولی
لغتنامه دهخدا
زاغولی . (اِخ ) محمدبن حسین بن محمدبن حسین ازدی مکنی به ابوعبداﷲ پنجدهی [ پنج دهی ] زاغولی منسوب به زاغول از قراء پنج ده مرورود است . نزد سمعانی بزرگ تحصیل فقه کرده و ابوسعد سمعانی از او روایت دارد و صاحب لباب ترجمه اش را آورد و گوید وی در 559 درگذشت...
-
نزول کردن
لغتنامه دهخدا
نزول کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نزول نمودن . فرودآمدن . منزل کردن . توقف کردن . ساکن شدن . وارد شدن . ورود کردن : بر کران آب برابر شاه مالک نزول کرد. (تاریخ بیهقی ص 698).ناگاه غمت بر دل ما کرد نزول جان پیش غمت بهر نثار آوردیم . ناصرخسرو.هر دشت ...