کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زعقه
واژهنامه آزاد
[زَ قَ/ قِ] (از ع ، اِ). ترس || بانگ زدن|| نعره زدن:این بگفت و زعقه ای بزد و درشورید. (نفحات الانس چ نولکشور ص 25). رجوع به «زعق» شود.
-
جستوجو در متن
-
sperity
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زاغه
-
زاغد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zāqad = زاغه
-
آغول
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) زاغه .
-
شکفت
واژگان مترادف و متضاد
زاغه، غار، کهف
-
انگروا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انگرو، انگژوا› [قدیمی] 'ange(a)rvā جایی که گوسفندان در آن بخوابند؛ زاغه؛ آغل.
-
گاودانی
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) آغل گاو، زاغه .
-
زورآباد
لهجه و گویش تهرانی
محل زاغه نشین ها
-
مفت آباد
لهجه و گویش تهرانی
محل زاغه نشین ها
-
بلومان
واژهنامه آزاد
اسم کوهی در زاغۀ لرستان.
-
کهف
واژگان مترادف و متضاد
زاغه، شکاف، شکفت، غار، مغاره
-
مغاره
واژگان مترادف و متضاد
زاغه، شکفت، غار، کهف، مغار
-
آلونک
واژگان مترادف و متضاد
بیغوله، جانپناه، زاغه، کلبه، کومه
-
thicket
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جادوگر، بیشه، زاغه، درختزار انبوه
-
کشکرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kaškarak زاغهپیسه؛ کلاغپیسه؛ عقعق؛ عکه.