کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زار و زندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زار و زندگی
لهجه و گویش تهرانی
وسایل
-
زار و زندگی
فرهنگ گنجواژه
زندگی و اسباب آن، وسائل زندگی.
-
واژههای مشابه
-
زار زار
لهجه و گویش بختیاری
zâr zâr عرعر (صداى الاغ).
-
عرضه زار
لغتنامه دهخدا
عرضه زار. [ ع َ ض َ / ض ِ ] (اِ مرکب ) جایگاه عرضه . محل جلوه دادن . تجلیگاه . جلوه گاه : ز هر گونه نو جانور صد هزارکند عرض [ زمین ] هزمان در این عرضه زار.اسدی .
-
کلم زار
لغتنامه دهخدا
کلم زار. [ ک َ ل َ ] (اِ مرکب ) مزرعه ٔ کلم . جایی که در آن کلم کاشته باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
گندم زار
لغتنامه دهخدا
گندم زار. [ گ َ دُ ] (اِ مرکب ) کشتزار گندم . زمینی که گندم در آن کشته باشند.
-
گره زار
لغتنامه دهخدا
گره زار. [ گ ِ رِه ْ ] (اِ مرکب ) پر از گره . || زلف در هم پیچیده . (ناظم الاطباء) : مشاطه زد به گره زار طره ات ناخن عجب که عقده ٔ دل واشود به آسانی .ملاطغرا (آنندراج ).
-
نفت زار
لغتنامه دهخدا
نفت زار. [ن َ ] (اِ مرکب ) زمین های نفت دار. (یادداشت مؤلف ).
-
نفس زار
لغتنامه دهخدا
نفس زار. [ ن َ ف َ] (اِ مرکب ) از عالم گلزار. (آنندراج ) : شد صرف نفس بسی درین کارتا همنفسم شد این نفس زار.واله ٔ هروی (از آنندراج ).
-
نخل زار
لغتنامه دهخدا
نخل زار. [ ن َ ] (اِ مرکب ) نخلستان . آنجا که نخل بسیار باشد. که خرمابن بسیار دارد : گر رطب رنگ ناگرفته شد از نخل نخل کیانی به نخل زار بماند.خاقانی .
-
غنچه زار
لغتنامه دهخدا
غنچه زار. [ غ ُ چ َ / چ ِ ] (اِمرکب ) جایی که در آن غنچه ٔ بسیار روید : غنچه زاری شده از لخت جگر مژگانم تا چه آن نخل قد از آن گل رو آرد بار.درویش واله هروی (از آنندراج ).
-
غوره زار
لغتنامه دهخدا
غوره زار. [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن غوره باشد : ایاز نوشخند او را پسر بودکه دزد غوره زار او شکر بود.حکیم زلالی (از بهار عجم ).
-
یونجه زار
لغتنامه دهخدا
یونجه زار. [ یُن ْ ج َ / ج ِ ] (اِ مرکب ) جایی که در آن یونجه کاشته اند. ارض مقضاب . (یادداشت مؤلف ).
-
ینجه زار
لغتنامه دهخدا
ینجه زار. [ ی ُ ج َ / ج ِ ] (اِخ ) نام محلی است به شمال غربی تهران در راه امامزاده داود. (یادداشت مؤلف ). یونجه زار.