کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاری کنان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاری کنان
لغتنامه دهخدا
زاری کنان . [ ک ُ ] (ق مرکب ) نالان . گریان : بدینسان همی رفت زاری کنان که آمد بدان بارگاه کیان . فردوسی .یحیی چون بشنید، زاری کنان روی بکوه نهاد.(قصص الانبیاء ص 181).چو من دیدم آن نازنین را چنان برون رفتم از خانه زاری کنان . نظامی .- بزاری کنان ؛ ب...
-
واژههای مشابه
-
زاری زلمون،زاری زلمان
لهجه و گویش تهرانی
گریه زاری
-
زاری زار
لغتنامه دهخدا
زاری زار. [ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب )- به زاری زار ؛ زار زار : مرا ز چشم و سیه زلف یار یاد آمدفرونشستم و بگریستم بزاری زار. فرخی .- || به خواری . به ذلّت . با مذلّت : بعد از آن [ فرعون ] فرمود تا آن مهتران را بزاری زار بکشتند.(مجمل التواریخ و الق...
-
زاری کردن
لغتنامه دهخدا
زاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گریه و ناله کردن . نالیدن . گریستن : مستی مکن که نشنود او مستی زاری مکن که نشنود او زاری . رودکی .شو تا قیامت آید زاری کن کی رفته را بزاری بازآری . رودکی .راست که افتادی و ز خواب و ز خور ماندآنگه زاری کنی و خواهش و ز...
-
زاری محله
لغتنامه دهخدا
زاری محله . [ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی کوچک است از دهستان میان دورود در بخش مرکزی شهرستان ساری . در 22هزارگزی شمال خاوری . دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
زاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
انين
-
پنج زاری
لهجه و گویش تهرانی
پنج هزار عباسی ،پنج ریالی
-
گریه و زاری کردن
لغتنامه دهخدا
گریه و زاری کردن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ وُ ک َ دَ] (مص مرکب ) گریه کردن توأم با آه و ناله . شیون کردن : و این جادوان دست بریده پیش آن جادوان گریه و زاری کردند و گفتند اگر شما بفریاد ما نرسیدما خود را هلاک کنیم . (اسکندرنامه ٔ نسخه ٔ سعید نفیسی ). چون ش...
-
آه و زاری
لغتنامه دهخدا
آه و زاری . [ هَُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آه و ناله .
-
خواری و زاری
لغتنامه دهخدا
خواری و زاری . [ خوا / خا ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خواری . بدبختی . پریشان حالی .- به خواری و زاری ؛ ببدبختی و پریشانحالی : ز کاوس شاه اندرآیم نخست کجاراز یزدان همی خواست جست که بر آسمان اختران بشمردخم چرخ گردنده را بنگردبخواری و زاری بساری فتا...
-
ضجه و زاری کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رثاء
-
آه و زاری
فرهنگ گنجواژه
ناله.
-
الحاح و زاری
فرهنگ گنجواژه
التماس.
-
فغان و زاری
فرهنگ گنجواژه
گریه و شیون.