کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاذان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) ابن عبداﷲبن زاذان مکنی به ابی عمر ازخاندان زاذانی . از زاذانیان قزوین است که سرسلسله ٔ ایشان زاذان ابی عمرو کندی تابعی است . وی به بغداد رفت و در آنجا نشر حدیث کرد. از علی بن محمدبن مهرویه وعلی بن ابراهیم قزوینی نقل حدیث کند و همچنین ب...
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) ابن محمدبن زاذان فقیه قاضی و محدث است و حدیث بسیار نقل کرده است . (از اعیان الشیعه ج 32 از فهرست منتجب الدین ).
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) ابن مقری جدّ زاذانی محمدبن ابراهیم است . (انساب سمعانی ). و رجوع به زاذانی محمدبن ابراهیم شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) ابوعبداﷲ راذان کندی از مشاهیر تابعان است . (آنندراج ). زاذان ابوعمرو مولای کنده از راویان حدیث و دارای اشتباهات بسیار است . پس از وقعه ٔ جماجم درگذشته است . (از تاج العروس ). در تاریخ ابن عساکر آمده است : زاذان کوفی مولای کنده ، بزاز ب...
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) پدر ابوالاشهب (زیاد) کوفی محدث است . (تاج العروس ). و رجوع به زاذانی شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) پدر اسعدبن زاذان . رجوع به تاریخ سیستان ص 172 شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) پدر راشدبن زاذان محدث . (از تاج العروس ). و رجوع به زاذانی و راشدبن زاذان شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) پدر عماربن زاذان .
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) پدر منصوربن زاذان و جد مسروربن مغیرةبن زاذان است که هر دو از محدثین بوده اند. صاحب تاج العروس آرد: زاذان [ پدر منصور ] محدّث بزرگی است و پدرش مولای عبداﷲبن ابی عقیل ثقفی بود و از حسن بن علی (ع ) روایت میکرد و هشیم از او نقل حدیث کرده ا...
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) جد زاذان بن عبداﷲبن زاذان یکی دیگر از خاندان زاذان کند (مولای کنده ) است . (از تاریخ ابن عساکر، زاذان و انساب سمعانی ، زاذانی ). رجوع به زاذانی عمربن عبداﷲ در لغت نامه شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) جد شبل بن قوج است و رودانبار منسوب بدو است . (از تاج العروس ). و رجوع به زاذانی و شبل بن قوج در لغت نامه شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) جد محمدبن ابراهیم زاذانی است رجوع به الاعلام زرکلی و زاذانی محمد در این لغت نامه شود.
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (اِخ ) قتات کوفی مکنی به ابی یحیی محدث است و نام او را مسلم ، عبدالرحمن ، یزید و زبان نیز گفته اند. (از تهذیب التهذیب ، زاذان و ابویحیی ).
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . (ع اِ) بنات زاذان ؛ خران . (اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
زاذان
لغتنامه دهخدا
زاذان . [ اِ ] (اِخ ) تل زاذان . موضعی است نزدیک رقه در دیار مضر و در شعر اخطل آمده است . (ازمعجم البلدان ).