کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاده زنا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بزرگ زاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bozorgzāde فرزند شخص بزرگ؛ آنکه از خاندان اصیل و نجیب است.
-
اجاق زاده
فرهنگ فارسی معین
( ~. دِ یا دَ) [ تر - فا. ] (ص مر.) نجیب ، شریف .
-
امام زاده
فرهنگ فارسی معین
(اِ. دِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) فرزند یا نوادة یکی از امامان دوازدگانه .
-
پری زاده
فرهنگ فارسی معین
(پَ دِ) (ص مف .) 1 - فرزند پری . 2 - بچة بسیار زیبا.
-
حلال زاده
فرهنگ فارسی معین
(حَ. دِ) [ ع - فا. ] (ص مر.) فرزندی که انعقاد نطفة وی به طریق مشروع انجام گرفته باشد. مق . حرام زاده .
-
غریب زاده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) 1 - زادة کولی . 2 - کنایه از: حرامزاده .
-
پیری زاده
لغتنامه دهخدا
پیری زاده . [ دَ ] (اِخ ) عثمان صاحب افندی . از علمای نامدار عثمانی پسر پیری زاده محمد صاحب افندی . وی بسال 1122 هَ . ق . در استانبول تولد یافت و پس از تحصیل علوم رسمی و طی مراتب عالیه ٔ علمی در زمان شیخ الاسلامی پدرش یعنی در سنه ٔ 1158 قاضی استانبول...
-
تدمری زاده
لغتنامه دهخدا
تدمری زاده . [ ت َ م ُ دَ ] (اِخ ) محمد درویش (نقیب الاشراف بلاد روم ). از علمای قرن چهاردهم هجری است . او راست : الاسعاف لنقیب السادة الاشراف (رساله ای در نحو) که بسال 1299 هَ . ق . از تألیف آن فراغت یافت و بسال 1312 هَ . ق . در مطبعه ٔ علمیه به طب...
-
تهم زاده
لغتنامه دهخدا
تهم زاده . [ ت َ / ت َ هََ دَ / دِ ] (ص مرکب ) پهلوان نژاد که از نژاد قوی زاده باشد : به نزدیک شنگل فرستاده بودهمانا که شاه تهم زاده بود.فردوسی .
-
پیش زاده
لغتنامه دهخدا
پیش زاده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) در گناباد خراسان ناپسری را گویند. در کرمانشاه اَن َزاده گویند. در کردستان نیز هَنَه زا گویند.
-
حجری زاده
لغتنامه دهخدا
حجری زاده . [ ] ( ) رجوع به دزی شود.
-
حصیرچی زاده
لغتنامه دهخدا
حصیرچی زاده . [ ح َ دَ ] (اِخ ) از متأخرین شعرای عثمانی است و در ادبیات فارسی دست داشته است و نامش حافظ محمد آغاست . رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
-
حلال زاده
لغتنامه دهخدا
حلال زاده . [ ح َ دَ ] (ص مرکب ) کسی که نطفه اش از راه مشروع منعقد شده باشد : حلال زاده ٔ صورت چه سود زآنکه فعالش در آزمایش معنی باصل باز بخواند. خاقانی .کای پاک دل حلال زاده بردار که هستم اوفتاده . نظامی .صاحب هنری حلال زاده هم خاسته و هم اوفتاده . ...
-
دده زاده
لغتنامه دهخدا
دده زاده . [ دَ دَ دَ ] (اِخ ) سیدمحمدسعید از مشاهیرخطاطان است و در خط تعلیق مهارت تام داشت وفات او به سال 1173 هَ . ق . بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
دشمن زاده
لغتنامه دهخدا
دشمن زاده . [ دُ م َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب / ص مرکب ) زاده ٔ دشمن و زاده ٔ خصم . (ناظم الاطباء).