کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زادخور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زادخور
/zādxor/
معنی
سالخورده؛ پیر؛ فرتوت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زادخور
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص مف .) پیر، سالخورده .
-
زادخور
لغتنامه دهخدا
زادخور. [ خُوَرْ / خُرْ ] (ص مرکب ) بمنی زادخوست که پیر سالخورده و فرتوت باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || پیر سال خورد. (جهانگیری ). و رجوع به زادخورد و زادخوست شود.
-
زادخور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مرکب از زاد (سن و سال) + خور (خورده)] ‹زادخو، زادخوست› [قدیمی] zādxor سالخورده؛ پیر؛ فرتوت.
-
جستوجو در متن
-
زادخر
لغتنامه دهخدا
زادخر. [ خ ُ] (ص مرکب ) رجوع به زادخور، زادخوست و زادخو شود.
-
زادخو
لغتنامه دهخدا
زادخو. (ص مرکب ) مخفف زادخوست که بمعنی پیر فرتوت باشد. (آنندراج ). پیر سالخورده . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ). و رجوع به زادخور و زادخوست شود.
-
زاده خوست
لغتنامه دهخدا
زاده خوست . [ دَ / دِ خوَ / خ ُ ] (ص مرکب ) زادخوست باشد که پیر فرتوت و سالخورد است . (برهان قاطع) (آنندراج ). پیر سالخورد. (شرفنامه ٔ منیری ). رجوع به زادخوست ، زادخورد، زادخور و زادخو شود.
-
زادخوست
لغتنامه دهخدا
زادخوست . [ خوَس ْ / خُس ْ ] (ص مرکب )بمعنی زادخور است که پیر سالخورده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || شخصی که چیزی کم خورد و ضعیف و نحیف باشد. (برهان قاطع) (آنندراج ). || کودکی که از بیماری کلان نگردد؛ الائتنان . (منتهی الارب در ماده ٔ ت ن ن ). قص...
-
زاد
لغتنامه دهخدا
زاد. (اِ) سن و سال . (برهان قاطع) (آنندراج ). لهذا مردم سالخورده را بزادبرآمده خوانند. (برهان قاطع) : مردی جوان و زادش زیر چهل ولیکن سنگش چو سنگ پیری دیرینه و معمّر.فرخی .همه کرامت زین رو همی رسید به وی بدان زمان که کم از بیست ساله بود به زاد. فرخی ....