کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زاج سبز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زاج، زاغ
لهجه و گویش تهرانی
ماده شیمیائی
-
جستوجو در متن
-
زاگ سبز
لغتنامه دهخدا
زاگ سبز. [ گ ِ س َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) و آن را برومی قلقدیس خوانندو بیونانی خلقینس و در اختیارات زاج سفید را قلقدیس و زاج سبز را قلقند نوشته اند. (برهان قاطع). و رجوع به زاج و زاج سبز شود.
-
زاغ سبز
لغتنامه دهخدا
زاغ سبز. [ غ ِس َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به زاج سبز شود.
-
توتیای سبز
لغتنامه دهخدا
توتیای سبز. [ ی ِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج سبز. (ناظم الاطباء). رجوع به الفاظ الادویه شود.
-
سولفات دوفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sulfate de fer] (شیمی) sulfātdofer ترکیب اسید دوفر و جوهرنمک؛ سولفات آهن؛ زاج سبز.
-
زنگار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zangār ۱. مادهای سمّی به رنگ سبز که از عمل اسیداستیک در سطح مس به وجود میآید؛ اکسید مس.۲. [قدیمی] زنگ آهن.〈 زنگار معدنی: (شیمی) [قدیمی] زاج سبز.
-
دهنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: دهند] [قدیمی] dahnaj ترکیب اکسید دوفر و جوهر گوگرد؛ زنگار معدنی؛ زاج سبز؛ سولفات دوفر؛ دهنه فرنگ.
-
قلقند
لغتنامه دهخدا
قلقند. [ ق َ ق َ] (معرب ، اِ) صبغی است اساکفه را. (اقرب الموادر). زاج سرخ را گویند. و بعضی زاج کبود را گفته اند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ) . ماده ای است بین شب و زاج . رجوع به نخبة الدهر دمشقی ص 80 شود. زاج سبز. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نوعی از...
-
مالیطرنا
لغتنامه دهخدا
مالیطرنا. [ طَ ] (معرب ، اِ) به لغت یونانی زاج سیاه باشد و آن را زاج کفشگران هم می گویند و به حذف ثانی هم آمده است که ملیطرنا باشد. (برهان ) (آنندراج ). مصحف و معرب یونانی ملانتریا . زاج سبز. توضیح آنکه سولفات دو ظرفیتی آبدار آهن که با 7 ملکول آب متب...
-
کات کبود
لغتنامه دهخدا
کات کبود. [ ت ِ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) زاج کبود. زنگ مس . ترکیبی از جوهر گوگرد و مس یعنی سولفات مس . (ناظم الاطباء). بلخچ . ماده ٔکانی که برای سبز نگاه داشتن سبزیها و ترشیها بکار برند. از این ماده در شاهرود و بعض نقاط خراسان و آذربایجان یافت ش...
-
نای بند
لغتنامه دهخدا
نای بند. [ ب َ ](اِخ ) دهی است از دهستان دیهوک بخش مرکزی شهرستان فردوس ، در 180هزارگزی جنوب شرقی طبس ، سر راه ماشین رو طبس . در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیری واقع است و 731 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات ، ذرت و شغل اهالی زراعت است . راه ماشین رو...
-
تبلور
لغتنامه دهخدا
تبلور. [ ت َ ب َ وُ ] (ع مص ) بلور شدن یا شبیه به بلور شدن چیزی . (از قطر المحیط). شبیه بلور شدن . (المنجد) . بلوری شدن جسمی . (ناظم الاطباء).جامد براق شدن جسم مایع... این لفظ فارسی است که بشکل مصدر عربی ساخته شده . (فرهنگ نظام ). || (اصطلاح شیمی ) ا...
-
زنگار
لغتنامه دهخدا
زنگار. [ زَ ] (اِ) مزیدعلیه زنگ ، و سبزه و سبزی از تشبیهات اوست و با لفظ ریختن و افتادن بر چیزی کنایه از پیدا شدن زنگ و با لفظ زدن و کشیدن و گرفتن و برداشتن کنایه از پیدا کردن و با لفظ رفتن و افتادن از چیزی کنایه از دور شدن وبا لفظ بردن و ربودن و شست...
-
زهر
لغتنامه دهخدا
زهر. [ زَ ] (اِ) معروف است و به عربی سم گویند. (برهان ) (از جهانگیری ). سم و هر ماده ای که قابل بروز فساد و اختلالات زیاد در بدن حیوانی باشد و نیز مورث مرگ آن گردد و هر ماده ٔ مفسد و مهلکی که محتوی در بدن بعضی حیوانات بود مانند افعی و عقرب و جز آن . ...
-
سبزوار
لغتنامه دهخدا
سبزوار. [ س َ زَ / زِ ] (اِخ )شهرکیست خرد بر راه ری [ از خراسان ] و قصبه ٔ روستای بیداست . (حدود العالم ). نام شهری است مشهور از اقلیم چهارم بخراسان ، الان به تشیع معروف و بمحبت اهل بیت مشعوف و بعداوت شیخین مجبول ، چنانکه مولوی گوید:سبزوار است این جه...