کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زابیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زابیان
لغتنامه دهخدا
زابیان . (اِخ ) دو نهر است زیر فرات و این مثل معروف اشارت بدان باشد: کان یدیه الزابیان . و گاه مجموع این دو نهر و حوالی آن را زوابی و هر یک رازاب خوانند [ با حذف یاء ] همچنانکه بازی را گاه باز گویند. و زابیان را زابان نیز گویند. (اقرب الموارد). و رجو...
-
زابیان
لغتنامه دهخدا
زابیان . (اِخ ) دو نهر را گویند که نزدیک اربل باشند و عبداﷲبن قیس رقیات در این شعر خویش بدان نهر اشارت کرده است :ارقتنی بالزابیین هموم یتعاورننی کأنی غریم و منعن الرقاد منی حتی غار نجم و اللیل لیل بهیم .ابوسعید نیز از این دو نهر در شعری که بمناسبت ق...
-
جستوجو در متن
-
زابان
لغتنامه دهخدا
زابان . (اِخ ) زابیان را زابان نیز گویند. (از اقرب الموارد). و رجوع به زابیان در همین لغت نامه شود.
-
زابیین
لغتنامه دهخدا
زابیین . [ ی َ ] (اِخ ) تثنیه ٔ زابی است در حالت نصب یا جر. و رجوع به زاب و زابیان در لغت نامه شود.
-
زاب
لغتنامه دهخدا
زاب . (اِخ ) روستاها و قصباتی را که بر کنار زاب اعلی و زاب اسفل قرار دارد [ منظور دو رودی است که بین بغداد و واسط جاری است ] زاب گویند، و شعرا از آن بنام بلادالزاب ، یاد کرده اند. رجوع به معجم البلدان ج 4 ص 364 و رجوع به زاب اعلی و زاب اسفل در لغت نا...
-
زاب
لغتنامه دهخدا
زاب . (اِخ ) نام یکی از پادشاهان عجم و آن پسر نودک پسر منوچهر است ، و نهرهای موسوم به زاب منسوب بدوست . (قاموس ). نام پادشاهی است از پادشاهان فرس که این همه انهار کندیده ٔ اوست . (منتهی الارب ). نام پادشاه ایران که او را زوبن تهماسب نیز گویند. بعد از...
-
زاب
لغتنامه دهخدا
زاب . (اِخ ) نهری است میان سوراء و واسط ونهر دیگری است نزدیک آن و بر هر واحد آن (زاب ها) روستائی است و هر دو روستا را زابان گویند و یا اصل زابیان است منسوب به زاب و عامه زابان گویند. (منتهی الارب ). ابن البلخی گوید: معنی زاب آن است که زوآب یعنی که زو...