کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زابل الذئب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
زابل الذئب
لغتنامه دهخدا
زابل الذئب . [ زِ لُذْ ذِ ] (ع اِ مرکب ) سرگین گرگ . بیرونی آرد: سرگین گرگ که بر خار و سنگ فکنده باشد و لون او سپید، علت قولنج را سود دارد و طریق استعمال او در علت قولنج آن است که سرگین گرگ را با بعضی از تخمها که باد را از شکم براند، در شراب کنند و ب...
-
واژههای مشابه
-
زأبل
لغتنامه دهخدا
زأبل . [ زَءْ ب َ / ب ِ ] (ع ص ) کوتاه بالا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوتاه بالا و قصیرالقامه . (ناظم الاطباء). و ترک همزه در آن اکثر است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به زابل شود.
-
گرد زابل
لغتنامه دهخدا
گرد زابل . [ گ ُ دِ ب ُ ] (اِخ ) کنایه از رستم زابل است که رستم زال باشد. (برهان ). رجوع به گرد زابلی شود.
-
زابل گبری
لغتنامه دهخدا
زابل گبری . [ ب ُ ل ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از دستگاههای موسیقی است .
-
زابل منصوری
لغتنامه دهخدا
زابل منصوری . [ ب ُ ل ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از دستگاههای موسیقی است .
-
زابل شه
لغتنامه دهخدا
زابل شه . [ ب ُ ش َه ْ ] (اِخ ) مخفف زابل شاه : چوبشنید زابل شه این گفتگوی به جم گفت هان چاره ٔ خویش جوی .(گرشاسب نامه ص 32).
-
شاه زابل
لغتنامه دهخدا
شاه زابل . [ هَِ ب ُ ] (اِخ ) شاه زاول . عنوانی است سلطان محمود غزنوی را. (از انجمن آرا) (ازآنندراج ). و رجوع به شاه زاول و محمود غزنوی شود.
-
زاول، زابل
لهجه و گویش تهرانی
ظهر