کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
زائو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
زائو
/zā'u/
معنی
زنی که تازه زاییده؛ زاج؛ زاچ.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تازهزا، زاج، زاچ
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
زائو
واژگان مترادف و متضاد
تازهزا، زاج، زاچ
-
puerpera
زائو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] زنی که تازه زایمان کرده است
-
زائو
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) (عا.) زن تازه زایمان کرده .
-
زائو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) zā'u زنی که تازه زاییده؛ زاج؛ زاچ.
-
زائو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zâvu طاری: zâɂu طامه ای: zâɂu طرقی: zâɂu / tâzazây کشه ای: zâɂu نطنزی: zâɂu
-
زائو
لهجه و گویش بختیاری
zâu زائو.
-
زائو
لهجه و گویش تهرانی
زن تازهزا
-
واژههای مشابه
-
چله (زائو ،عروس،مرده ،...)
لهجه و گویش تهرانی
مراسم روز چهلم
-
جستوجو در متن
-
زاهو
فرهنگ فارسی معین
[ زائو ] (ص مر.) نک زائو.
-
تازهزا
واژگان مترادف و متضاد
زائو، نوزا
-
کاچی و تخم خرفه
لهجه و گویش تهرانی
خوراک زائو
-
زاج
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) زائو.
-
زِسِّمونى
لهجه و گویش بختیاری
zessemuni سرما خوردنِ زائو.