کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریمناکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریمناکی
لغتنامه دهخدا
ریمناکی . (حامص مرکب ) چرکینی . پلیدی . ناپاکی . لوث . آلایش . کثافت . آلودگی . (ناظم الاطباء). دنس . چرکنی . شوخگنی . (زمخشری ). طمث طبع. دنس . (منتهی الارب ). || فراهم آمدگی چرک در زخم و جراحت . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طبع
لغتنامه دهخدا
طبع. [ طِ ] (ع اِ) جای پست فروخوردن آب . || پری . چنانکه کیل و مشک و جوی و نهر. || زنگ . ریمناکی . ج ، اطباع . || ریمناکی سخت از زنگ . || زشتی . عیب . (منتهی الارب ).
-
دناست
لغتنامه دهخدا
دناست . [ دَ س َ ] (از ع ، اِمص ) ریمناکی و چرکی و شوخی و ناپاکی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دناسة شود.
-
لیچ
لغتنامه دهخدا
لیچ . (اِ) لچ . حالتی از ریمناکی و چرکینی جراحت . و رجوع به لیچ افتادن و لچ افتادن شود.
-
ثلب
لغتنامه دهخدا
ثلب . [ ث َ ل َ ] (ع اِمص ) ترنجیدگی . || ریم . ریمناکی . || (مص )رخنه دار شدن . شکافته شدن . || منغص شدن .
-
کلع
لغتنامه دهخدا
کلع. [ ک َ ل َ] (ع اِ) سخت ترین جنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شکافتگی و چرک و ریمناکی پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شقاق و شکافتگی و چرک و ریمناکی پای . (ناظم الاطباء): گویند، بقدمه کلع؛ یعنی در پای او چرک و شکافتگی است . (از ...
-
شوخگنی
لغتنامه دهخدا
شوخگنی . [ گ ِ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی شوخگن . چرکی . چرک گنی . (یادداشت مؤلف ). دنس . چرکنی . ریمناکی . (زمخشری ). و رجوع به شوخ و چرک شود.
-
چرکنی
لغتنامه دهخدا
چرکنی . [ چ ِ ک ِ ] (حامص مرکب ) چرکینی . شوخگنی . شوخگینی . دنسی . چرگنی . ریمناکی . آلودگی . ناپاکی . آلایشناکی . رجوع به چرکن و چرگنی و چرکینی و چرگینی شود.
-
دنس
لغتنامه دهخدا
دنس . [ دَ ن َ ] (ع اِ) ریمناکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وسخ . شوخگنی . شوخ . پلیدی . ناپاکی . (یادداشت مؤلف ). چرکنی . (ناظم الاطباء).
-
ادناس
لغتنامه دهخدا
ادناس . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ دَنس ، بمعنی آلوده به ریم و مرد آلوده آبرو و زشت خو. || ج ِ دَنس ، بمعنی ریمناکی و چرک . (غیاث ).
-
وصخ
لغتنامه دهخدا
وصخ . [ وَ ص َ ] (ع اِ) ریم و چرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لغتی است در وسخ . (ناظم الاطباء). وسخ است با ابدال . (از اقرب الموارد). || (اِمص ) ریمناکی و چرکینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و فعل آن از باب سمع است . (منتهی الارب ).
-
رین
لغتنامه دهخدا
رین . [ رَ ] (ع اِ) گناه و عیب و ریمناکی . و در اصل چیزی است که بر دل چیره می شود وقساوت دل را فرا می گیرد و همه گناه بعد از گناه مرتکب می شود. (از اقرب الموارد). حجابی است بردل که کشف آن جز به ایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است . (ازفرهنگ مصطلحات ...
-
شکافتگی
لغتنامه دهخدا
شکافتگی . [ ش ِ / ش َ ت َ / ت ِ ] (حامص ) رخنه و شکاف . (از ناظم الاطباء). انشقاق . ترک . تراک . کفتگی . کافتیدگی . ترکیدگی . غاچ . شکاف . چگونگی چیز شکافته . (یادداشت مؤلف ): فتاق ؛ شکافتگی ابر از شعاع آفتاب . خَجَل ؛ بسیار شکافتگی دامان پیراهن و ز...
-
طمث
لغتنامه دهخدا
طمث . [ طَ ] (ع مص ) برداشتن دوشیزگی . بکارت بردن . (منتخب اللغات ). آرمیدن با زن . (زوزنی ) (منتهی الارب ) (دهار) (تاج المصادر). || ریمناکی . خلاف طُهر. ریمناک شدن . (منتهی الارب ). چرکین شدن . (منتخب اللغات ). || حائض شدن زن . (منتهی الارب ) (زوزنی...