کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریمة
لغتنامه دهخدا
ریمة. [ رَ م َ ] (اِخ ) قصبه ای است به یمن . (منتهی الارب ). ناحیه ای است به یمن . (از معجم البلدان ). || قلعه ای است در قصبه ٔ ریمة. (از منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
ریمة
لغتنامه دهخدا
ریمة. [ م َ ] (اِخ ) وادیی است مر بنی شیبة را به مدینه . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). || ناحیه ای است به یمن . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
ریمه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) چرک کنج چشم و میان مژگان .
-
ریمه
لغتنامه دهخدا
ریمه . [ م َ / م ِ ] (اِ) چرک کنج چشم و میان مژگانها. (از برهان ) (ناظم الاطباء). به معانی ریم است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رمص . رمض . ژفک .
-
ریمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ریم› [قدیمی] rime چرک گوشۀ چشم و میان مژهها.
-
جبل ریمة
لغتنامه دهخدا
جبل ریمة. [ ج َ ب َ ل ِم َ ] (اِخ ) قضایی است در مرز ولایت یمن که در سلسله ٔجبال «سرا» واقع شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
جستوجو در متن
-
عزان
لغتنامه دهخدا
عزان . [ ع َزْ زا ] (اِخ ) از قلاع ریمة است در یمن . (از معجم البلدان ).
-
ریمی
لغتنامه دهخدا
ریمی . (ص نسبی ) || منسوب به ریمة که ناحیه ای است در یمن . (از معجم البلدان ).
-
قیاض
لغتنامه دهخدا
قیاض . (اِخ ) قلعه ای است در یمن بین تعز و ریمه . (از معجم البلدان ).
-
قرعد
لغتنامه دهخدا
قرعد. [ ق ُ ع ُ ] (اِخ ) دژی است در کوه ریمه از نواحی یمن . (معجم البلدان ).
-
اثیل
لغتنامه دهخدا
اثیل . [ اُ ث َی ْ ی ِ ] (اِخ ) موضعی است از وادی شراج ریمه و اکثر آن از بنی ضمرة است . (معجم البلدان ).
-
جبلان
لغتنامه دهخدا
جبلان . [ ج ُ ] (اِخ ) ابن سهل بن عمروبن قیس بن معاویةبن جشم بن عبدشمس بن وائل بن الغوث بن قطن بن عرب بن زهیربن ایمن الهیعبن حمیر. جد طائفه ای است که در جبلان ریمه نزدیک به یمن سکونت دارند. (از معجم البلدان ).
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن علی جحاف حبوری حسنی ، معروف به جحاف ، از مردم حبور یمن و شاعر و نویسنده بود و به سال 117 هَ . ق . در ریمة و صاب درگذشت . سمت دبیری علی بن متوکل اسماعیل و پسرش یوسف را داشت و رسائلی برای او نوشت ، ولی چون خلا...