کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریلبندکِش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
tie extractor
ریلبندکِش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینی که ریلبندهای کهنه و معیوب را از زیر ریل بیرون میکشد متـ . تراورسکِش
-
واژههای مشابه
-
بندکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bandkeš کارگر ساختمان که کار او پر کردن درزهای آجرها و سنگهایی است که در نمای ساختمانها به کار رفته.
-
بندکش
فرهنگ فارسی معین
(بَ. کَ یا کِ) ( ص فا.) کارگری که پر کردن درزهای نمای ساختمان را انجام می دهد.
-
بندکش
لغتنامه دهخدا
بندکش . [ ب َ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) کارگری که در ساختمانها درزهای آجرها و سنگهایی را که در نمای بنا بکار رود، با سیمان یا ساروج و مانند آن پر کند. (فرهنگ فارسی معین ). آنکه بند میان آجرهای بنایی کشد از گچ و غیره . || (اِ مرکب ) چوب یا استخوان یاعاجی...
-
rail
ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] فولاد نوردشدهای که به شکل معین و بهصورت دو رشتۀ موازی بر روی ریلبندها نصب شود
-
ریل
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) [ انگ . ] (اِ.) هر یک از تیرهای آهنی که در مسیر راه آهن روی زمین کار گذارند تا واگن از روی آن حرکت کند.
-
ریل
لغتنامه دهخدا
ریل . (اِ) نوع جبلی افسنتین است و گویند نوعی از برنجاسف و قیصوم است . (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
ریل
لغتنامه دهخدا
ریل . [ رَ ] (ع مص )ریال . (ناظم الاطباء). آب دهان ریختن کودک از دهن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به ریال شود.
-
ریل
لغتنامه دهخدا
ریل . [ رِ ] (انگلیسی ، اِ) تیرآهن . تیرهای آهنی که در راه آهن تعبیه کنند عبور قطار راه آهن را. (از یادداشت مؤلف ). هریک از تیرهای آهنی که در مسیر راه آهن روی زمین کار گذارند تا واگون از روی آن حرکت کند. (فرهنگ فارسی معین ). تیرهای آهنی که در دو رست...
-
ریل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: rail] reyl مسیر فلزی یا چوبی، روی زمین یا در هوا که مخصوص حرکت واگون بار یا مسافر است.
-
ریل
دیکشنری فارسی به عربی
سور
-
joint tie
ریلبند درز ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلبندی که زیر درز پیچی قرار میگیرد متـ . ریلبند درز، تراورس درز ریل
-
rail vibrator
لرزانۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ماشینی که با ایجاد لرزش، تنشهای حرارتی ریل را کاهش میدهد
-
rail fillet
ماهیچۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] پرشدگی محل اتصال میان تاج ریل و جان ریل و نیز میان جان ریل و پایۀ ریل