کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریلبندکوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کلاهک ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ← تاج ریل
-
rail tilt
کجی ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] انحراف ناخواستۀ ریل به سمت بیرون براثر بار جانبی زیادی که چرخهای قطار بر آن وارد کرده است
-
gauge corner
گوشۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] گوشۀ نیمرخ عرضی کلاهک ریل در سمت داخل که عرض خط را از آنجا اندازهگیری میکنند
-
rail web
جان ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] بخش عمودی ریل که بین کلاهک و پایۀ ریل قرار دارد
-
fishing space
تنۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] سطح میان لبۀ زیرین تاج ریل و لبۀ زبرین پایۀ ریل که وصلۀ ریل در آن قرار میگیرد
-
trailing rail
پسریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] یکی از ریلهای دو طرف درز اتصال که با توجه به جهت قراردادی عبور قطارها از خط، قبل از پیشریل قرار میگیرد
-
railhead, head of rail
تاج ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قسمت بالایی ریل که چرخهای قطار بر روی آن حرکت میکند متـ . کلاهک ریل
-
rail string
زنجیرۀ ریل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] نوعی ریل بلند شامل دو یا چند ریل با طول معیار که به یکدیگر جوش داده شدهاند
-
standard rail
ریل استاندارد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی که طول هر شاخۀ آن معادل یکی از معیارهای پذیرفتهشدۀ جهانی باشد
-
friction rail
ریل اصطکاکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی متفاوت با ریل حرکتی که در سرعتگیرها به کار میرود و با اعمال نیرویی معین به دو طرف چرخهای خطنورد، سرعت آنها را در تپۀ تنظیم کاهش میدهد
-
rerolling rail
ریل بازنورد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی که پس از استفاده و فرسودگی از خط آهن باز میشود و پس از عملیات حرارتی و نورد مجدداً در خط آهن به کار میرود
-
wing rail, binder rail
ریل بالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] قطعهریل کوتاهی با انتهای زاویهدار که در تکۀ مرکزی سوزن برای هدایت چرخ نصب میشود
-
rail saw
ریلبُر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ابزاری برای بریدن ریل بهصورت قائم
-
rail fork, rail turner
ریلبرگردان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] اهرمی با گیرۀ انتهایی برای گرفتن و برگرداندن ریل بر روی لبه یا بالا بردن آن
-
make up rail, shortened rail
ریل بریده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل ریلی] ریلی که طول مشخصی از انتهای آن بریده شده است و در سمت داخلی قوسهای تند کار گذاشته میشود