کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریفی
لغتنامه دهخدا
ریفی . (ص نسبی ) منسوب به ریف .بستانی . مقابل بری . مقابل دشتی . (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای مشابه
-
ريفي
دیکشنری عربی به فارسی
روستايي , دهقاني , اشعار روستايي , رعيتي
-
بيت ريفي
دیکشنری عربی به فارسی
خانه رعيتي
-
جستوجو در متن
-
riffi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ریفی
-
اشعار روستایی
دیکشنری فارسی به عربی
ريفي
-
رعیتی
دیکشنری فارسی به عربی
ريفي
-
روستایی
دیکشنری فارسی به عربی
ريفي , فلاح
-
دهقانی
دیکشنری فارسی به عربی
ريفي , فلاح
-
خانه رعیتی
دیکشنری فارسی به عربی
بيت ريفي , کوخ , هيکل
-
بری
لغتنامه دهخدا
بری . [ ب َرْ ری ] (ص نسبی ) منسوب به برّ. خلاف بحری . (اقرب الموارد). هر شی ٔ که در زمین خشک و صحرا باشد. (غیاث ). بیابانی . دشتی . || موجود زیست کننده در خشکی . مقابل موجود آبی : بحر و بر هر دو زیر فرمانش بری و بحری آفرین خوانش . نظامی .|| صحرائی ....
-
ازهر
لغتنامه دهخدا
ازهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) (جامع...) جامع مشهور مصر و آن نخستین مسجدی است که در قاهره تأسیس شده و قائد جوهر مولای المعزّ عبیدی به سال 359 هَ . ق . که طرح قاهره را ریخت بنیاد آنرا در روز شنبه ٔ سلخ جمادی الاولی آغاز کرد و در نهم رمضان سال 361 بپایان برد...