کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریشه کالدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
root rot
پوسیدگی ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از طیف وسیعی از ریزاندامگانها که به ریشۀ گیاه آسیب میرساند
-
root lodging
خوابیدگی ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] خوابیدگی گیاه در محل ریشه
-
root opening, joint opening
دهانۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] فاصلۀ بین دو لبۀ ریشه در ریشۀ اتصال متـ . شکاف ریشه root gap, gap1
-
root face
رویۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] بخشی از رویۀ شیار که داخل ریشۀ اتصال قرار دارد متـ . پاشنه land
-
ریشه یابی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) پیدا کردن منشأ و علت اصلی امری .
-
ریشه کردن
لغتنامه دهخدا
ریشه کردن . [ ش َ / ش ِ ک َدَ ] (مص مرکب ) ریشه راندن . ریشه دواندن . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 189). رشد و نمو ریشه ٔ نبات . (فرهنگ لغات عامیانه ). ریشه نهادن . ریشه دوانیدن : خاری است غم که در دل ما ریشه کرده است ماری است پیچ و تاب که در آشیان ماست ....
-
ریشه پاییان
لغتنامه دهخدا
ریشه پاییان . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ریشه پایان . جانوران تک یاخته که ریشه های بسیار دارند. (لغات فرهنگستان ). رجوع به ریشه پایان در جانورشناسی سیستماتیک ج 1 ص 38 و 40 شود.
-
ریشه پرداز
لغتنامه دهخدا
ریشه پرداز. [ ش َ / ش ِ پ َ ](نف مرکب ) اصلاح کننده ٔ ریشه . (آنندراج ) : به باغش دهد ریشه پرداز تاک دو کف آبرو بهر یک مشت خاک . ملا طغرا (از آنندراج ).|| کسی و یا چیزی که جراحتی را به ْ می کند. (از ناظم الاطباء).
-
ریشه تاب
لغتنامه دهخدا
ریشه تاب . [ ش َ / ش ِ] (نف مرکب ) آنکه ریشه ها و طره های پرده و جامه را بتابد. || هَدّاب . (ملخص اللغات حسن خطیب ) (از دهار). فتال . (دهار) (مهذب الاسماء). ریسمان تاب .
-
ریشه جوش
لغتنامه دهخدا
ریشه جوش . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) جوانه هایی که روی ریشه های سالم می روید. روی ریشه های سالم برخی درختها و درختچه ها جوانه هایی پیدا می شود که ازآنها جسته هایی به نام ریشه جوش می روید، درختان سپیدار، توسکا، اقاقیا و برخی گونه های مازو و نارون ریشه ...
-
ریشه دار
لغتنامه دهخدا
ریشه دار. [ ش َ / ش ِ ] (نف مرکب ) دارای ریشه . گیاهی که دارای ریشه است . || دارای جراحت . دارای ریش . مجروح . ریشدار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || جامه ای که طره ها و رشته های آویزان دارد. (یادداشت مؤلف ). || دارای سابقه و اصل و بیخ : اختلاف من با...
-
ریشه شناس
لغتنامه دهخدا
ریشه شناس . [ ش َ / ش ِ ش ِ ] (نف مرکب ) عارف به اشتقاق و اجزاء ترکیب کننده ٔ واژه و لغت . آنکه ریشه ٔ لغات یعنی اصل آنها را داند. (یادداشت مؤلف ).
-
ریشه شناسی
لغتنامه دهخدا
ریشه شناسی . [ ش َ / ش ِ ش ِ ] (حامص مرکب ) صفت آنکه ریشه ٔ لغات یعنی اصل و ماده ٔ آنهارا داند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به ریشه شناس شود.
-
ریشه کن
لغتنامه دهخدا
ریشه کن . [ ش َ / ش ِک َ ] (ن مف مرکب ) مستأصل و بیخ برکنده . (آنندراج ).- ریشه کن ساختن ؛ از بیخ و بن برکندن .ریشه کن کردن : گر چنین آهنگ خواهد شد سرود قمریان سروها را ریشه کن می سازد از بستان ما. صائب (از آنندراج ).- ریشه کن شدن ؛ از بیخ و بن بر...
-
ریشه وار
لغتنامه دهخدا
ریشه وار.[ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) همانند ریشه . بسان ریشه . || لیفی . مانند لیف . (ناظم الاطباء).