کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریشه پاییان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریشه پاییان
لغتنامه دهخدا
ریشه پاییان . [ ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ریشه پایان . جانوران تک یاخته که ریشه های بسیار دارند. (لغات فرهنگستان ). رجوع به ریشه پایان در جانورشناسی سیستماتیک ج 1 ص 38 و 40 شود.
-
واژههای مشابه
-
ریشة
لغتنامه دهخدا
ریشة. [ ش َ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است ، یا نام دختر معاویةبن بکر،مادر مالک وحیدبن عبداﷲبن هبل است . (منتهی الارب ).
-
ریشة
لغتنامه دهخدا
ریشة. [ ش َ ] (ع اِ) یک پر مرغ . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
ريشة
دیکشنری عربی به فارسی
بدمينتن , نوعي بازي تنيس باتوپ پردار , پر , پروبال , باپر پوشاندن , باپراراستن , بال دادن
-
ریشه ریشه
لغتنامه دهخدا
ریشه ریشه . [ ش َ / ش ِ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) پوشیده شده از ریشه ها. (ازناظم الاطباء). ریش ریش . پرریشه . هر چیزی با ریشه ٔ فراوان از او آویخته . || به قسمتهای کوچک ازهم جدا شده به درازا. (یادداشت مؤلف ) : آویخته نانهای ریشه ریشه مانند درخت دعاروا ر...
-
root reinforcement
گردۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] گُردۀ جوش در طرفی غیر از طرف رویۀ جوش
-
root edge
لبۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] رویۀ ریشه با پهنای صفر
-
متخصص ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ← ریشهدندانپزشک
-
root apex, apex 4, apex radicis dentis, root tip
نوک ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] بخش انتهایی ریشۀ دندان
-
root crown, root collar
یقۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← یقه
-
root pass, first pass
گذر ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] اولین گذر جوش حاصل از مهرۀ ریشه
-
root bead
مهرۀ ریشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] مهرۀ جوشی که در درون یا قسمتی از ریشۀ اتصال یا در تمامی آن گسترده است
-
هم ریشه
لغتنامه دهخدا
هم ریشه . [هََ ش َ / ش ِ ] (ص مرکب ) هم اصل . هم نژاد : پروردگار دینی آموزگار فضلی هم پیشه ٔ وفایی همریشه ٔ سخایی . فرخی .|| (اصطلاح زبان شناسی ) دو واژه را که اصل اشتقاقی یا ترکیبی آنها مشترک باشد، یا دو واژه از دو زبان همگروه که به هم شباهت دارند.
-
گل ریشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golriše نوعی گل که آن را در گلدان سبدی میکارند و شاخههای آن از شکافهای سبد بیرون میآید و به طرف پایین آویزان میشود و از آنها گلهایی به رنگ زرد یا قهوهای میروید.