کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریشاریش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ریشاریش
معنی
(ق مر.) جنگ تن به تن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ریشاریش
فرهنگ فارسی معین
(ق مر.) جنگ تن به تن .
-
ریشاریش
لغتنامه دهخدا
ریشاریش . (ص مرکب ، ق مرکب ) جنگ دست به یقه . جنگ رویاروی . دست به گریبان . (فرهنگ فارسی معین ). جنگ تن بتن . (از یادداشت مؤلف ) : جنگی صعب و کاری ریشاریش و یک زمان بداشت و چند تن از هر دو جانب کشته شدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 436). هر برج که برابر ...
-
ریشاریش
فرهنگ گنجواژه
زخمناک.
-
جستوجو در متن
-
درهم فتادن
لغتنامه دهخدا
درهم فتادن . [ دَ هََ ف ِ دَ ] (مص مرکب ) درهم افتادن . در هرج و مرج افتادن و پریشان شدن . (از ناظم الاطباء). || بهم برآمدن . درهم آویختن . جنگ کردن به ریشاریش . بهم تاختن : خواست تا دیگر بار زخمی زند لشکر درهم فتادند و غلبه و ازدحام فریقین مانع شد. ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )علی نوشتگین . وی از سالاران و امراء زمان مسعود غزنوی است . ابوالفضل بیهقی گوید: احمد مردی بود مبارز و سالاریها کرده و در سواری و چوگان و طاب طاب [ شاید: طبطاب ] یگانه ٔ روزگار بود و هنگامی که ، در سال 422 هَ . ق . امیرمسعود از ...