کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریزان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ریضان
لغتنامه دهخدا
ریضان . (ع اِ) ج ِ روضة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد). رجوع به روضة شود.
-
جستوجو در متن
-
proggers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه ریزان
-
schedulers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه ریزان، زمان بند
-
planners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
برنامه ریزان، نقشه کش
-
منسکب
لغتنامه دهخدا
منسکب . [ م ُ س َ ک ِ ] (ع ص ) ریزان و آب ریزان . (آنندراج ). آب ریزنده . (غیاث ). ریزان و آب ریزنده . (ناظم الاطباء). رجوع به انسکاب شود. || گریه ٔ بسیارکننده . (غیاث ) (آنندراج ).
-
ساکب
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (اِفا.) ریزان ، فروریزنده .
-
ساکب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sākeb ریزان؛ فروریزنده؛ فروریخته (آب، اشک).
-
گریان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) geryan در حال گریستن؛ اشکریزان؛ گریهکنان؛ گرینده.
-
حطلان
لغتنامه دهخدا
حطلان . [ ] (ع مص ) ریزان شدن باران . (المصادر زوزنی ).
-
برگ ریزی
لغتنامه دهخدا
برگ ریزی . [ ب َ] (اِ مرکب ) پائیز. خریف . خزان . (از ناظم الاطباء). برگ ریز. برگ ریزان . رجوع به برگ ریز و برگ ریزان شود.
-
دافق
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) آب که به شدت از محل ریزد، ریزان .
-
اعریراق
لغتنامه دهخدا
اعریراق . [ اِ ] (ع مص ) ریزان شدن اشک . (مصادر زوزنی ).
-
ریزا
لغتنامه دهخدا
ریزا. (نف ) ریزان . (ناظم الاطباء).- ریزا کردن ؛ ریزاندن . ریختن . پاشیده و ریزان کردن : سیم را گر بسرشد بر یکدگر آتش همی چون هم آتش مر سرشته سنگ را ریزا کند.ناصرخسرو.
-
سحاح
لغتنامه دهخدا
سحاح . [ س َح ْ حا ] (ع ص ) ریزان . ساحة مؤنث . (منتهی الارب ).