کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ریاضت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ریاضت
/riyāzat/
معنی
۱. (تصوف) تحمل رنج برای تهذیب نفس و کسب اخلاق خوب.
۲. تحمل رنج و مشقت.
۳. [قدیمی] به کار انداختن عضلات بدن برای تقویت جسم؛ ورزش.
۴. [قدیمی] رام کردن اسب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. سختی، مرارت
۲. تمرین، مشق، ممارست
۳. سعی، مجاهدت، مجاهده
برابر فارسی
ورزیدن
دیکشنری
austerity, mortification
-
جستوجوی دقیق
-
ریاضت
واژگان مترادف و متضاد
۱. سختی، مرارت ۲. تمرین، مشق، ممارست ۳. سعی، مجاهدت، مجاهده
-
ریاضت
فرهنگ واژههای سره
ورزیدن
-
ریاضت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ریاضة ] (اِمص .) 1 - رنج کشیدن برای تهذیب نفس . 2 - ورزش ، تمرین . 3 - کوشش ، سعی .
-
ریاضت
لغتنامه دهخدا
ریاضت . [ ض َ ] (ع اِمص ) رنج . تعب . زحمت . محنت . (ناظم الاطباء). رنج کشیدن . (غیاث اللغات ). || کوشش با رنج و تعب . (ناظم الاطباء). کوشش و سعی . (فرهنگ فارسی معین ). || تعلیم اسب جهت سواری . (از غیاث اللغات ). ریاضت کردن اسب . رام کردن اسب . سوغان...
-
ریاضت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ریاضة] riyāzat ۱. (تصوف) تحمل رنج برای تهذیب نفس و کسب اخلاق خوب.۲. تحمل رنج و مشقت.۳. [قدیمی] به کار انداختن عضلات بدن برای تقویت جسم؛ ورزش.۴. [قدیمی] رام کردن اسب.
-
ریاضت
دیکشنری فارسی به عربی
امتناع , اهانة , تقشف
-
واژههای مشابه
-
asceticism
ریاضتطلبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] خصوصیتی در فرد یا شیوۀ زندگی او مبتنی بر خودداری و چشمپوشی از لذت و انجام دادن فعالیتهایی مانند روزه گرفتن و سکوت و انزواجویی و کَفّنفس بدنی
-
ریاضت کش
دیکشنری فارسی به عربی
زاهد , صارم
-
ریاضت دادن
دیکشنری فارسی به عربی
اکبح
-
واژههای همآوا
-
ریازت
لغتنامه دهخدا
ریازت . [ زَ ] (ع اِمص ) ریاست بنایان . ریاست صنفی . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریازة شود.
-
ریازة
لغتنامه دهخدا
ریازة. [ زَ ] (ع اِمص ) پیشه ٔ بنا. (منتهی الارب ). پیشه و شغل بنایی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
ریاضة
لغتنامه دهخدا
ریاضة. [ ض َ ] (ع مص ) ریاض . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رام کردن ستور. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). رجوع به ریاض شود. || (اصطلاح عرفان ) اهل لغت گفته اند ریاضة عبارت است از تبدیل کردن صفات ناپسند به صفات پسندیده ....