کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رگ و شریان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رگ و شریان
فرهنگ گنجواژه
عروق.
-
واژههای مشابه
-
رگ به رگ کردن یاشدن
دیکشنری فارسی به عربی
التواء
-
ساکن رگ
لغتنامه دهخدا
ساکن رگ . [ ک ِ رَ ] (اِ مرکب ) عرق ساکن . ورید. رجوع به ساکن شود.
-
angioplasty
رگبازسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] شیوهای درمانی برای رفع تنگی رگهای خونی متـ . رگسازی
-
aneurysm
رگبرآمدگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تورم بادکنکمانندی در دیوارۀ رگ یا قلب
-
venation
رگبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] مجموعهای از انشعابهای رگبرگهای یک برگ یا اندامهای همساخت
-
angiomatous
رگتودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] مربوط یا شبیه به رگتود
-
رگسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← رگبازسازی
-
vasodilator, vasodilative
رگگشا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] ویژگی دارویی که موجب گشاد شدن رگها میشود
-
angiographist
رگنگار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] متخصص رگنگاری
-
آهن رگ
فرهنگ فارسی معین
( ~. رَ) (ص مر.) اسب قوی ، اسب پرزور.
-
بی رگ
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (ص مر.) بی غیرت .
-
رگ خفتن
فرهنگ فارسی معین
( رَ . خُ تَ)(مص ل .) غیرتی نشدن ، رگ غیرت به جوش نیامدن .
-
رگ زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) خون گرفتن از رگ .