کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رگ زن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
موی رگ
لغتنامه دهخدا
موی رگ . [ رَ ](اِ مرکب ) رگ باریک با قطر حدود یک دهم میلیمتر که رابط بین شریانها و وریدهاست . (از دائرةالمعارف کیه ). مویین رگ . عِرق ِ شَعری .
-
لال رگ
لغتنامه دهخدا
لال رگ . [ رَ ] (اِ مرکب ) سرخ رگ جهنده . شریان .
-
بی رگ
لغتنامه دهخدا
بی رگ . [ رَ ] (ص مرکب ) (از: بی +رگ ) که رگ ندارد. بی رگ و پوست . بی جان : بدو گفت گردوی کای پیر گرگ تو نشنیدی آن داستان بزرگ اگرچه برادر بود دوست به چو دشمن بود بی رگ و پوست به . فردوسی .|| کنایه از بیدل و بی غیرت . (برهان ) (ناظم الاطباء). مرد بی ...
-
خوش رگ
لغتنامه دهخدا
خوش رگ . [ خوَش ْ / خُش ْ رَ ] (ص مرکب ) به کنایه بدرگ و بداصل . بدجنس . (یادداشت مؤلف ).
-
رگ برگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) ragbarg برآمدگیهای باریک رگمانند در برگ درختان و گیاهها.
-
رگ شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (طب قدیم) ragšenās ۱. رگزن؛ فصاد.۲. کسی که رگهای بدن را میشناسد.
-
رگ شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (طب قدیم) ragšenāsi شناختن رگهای بدن؛ علمی که دربارۀ انواع رگهای بدن و طرز کار آنها و جریان خون در بدن جانداران بحث میکند؛ معرفةالعروق.
-
سست رگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sostrag ۱. تنبل.۲. ناتوان.۳. بیدرد.
-
رگ وپی
دیکشنری فارسی به عربی
وتر
-
بی رگ
لهجه و گویش تهرانی
بی غیرت
-
رگ خواب
لهجه و گویش تهرانی
نقطع ضعف: () کسی را زدن، () کسی را گیر آوردن
-
رگ کردن
لهجه و گویش تهرانی
تحریک جنسی
-
hemangioblastoma, angioblastoma1, Lindau tumor
تندهرگتود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] تودینۀ خوشخیم رگهای خونی دستگاه عصبی که حاوی تندهرگها و یاختههای تکثیریافته است
-
atheroma, atherosis, atheromatous degeneration
چسبرگتود
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی، علوم تشریحی] تودهای از پژکهای چربیدار بر روی داخلیترین لایۀ سرخرگ
-
hemangioblastomatosis
چندتندهرگتودی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] وضعیتی که در آن چندین تندهرگتود در بدن پراکنده هستند