کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رگۀ خویش آمیخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
رگه
واژگان مترادف و متضاد
۱. آثار، اثر، رد، نشانه، نشان ۲. رشته ۳. ریشه
-
رگه
فرهنگ فارسی معین
(رَ گِ یا گَ) (اِمر.) 1 - هرچیز که مانند رگ باشد مانند: رگة دیوار، رگة قالی . 2 - رشته معدنی ، قسمتی از تشکیلات و ترکیبات معدنی قابل استفاده که به صورت رگه ها و رشته هایی درون طبقات دیگر زمین قرار گرفته اند.
-
رگه
لغتنامه دهخدا
رگه . [ رَ گ َ ] (اِخ ) رجوع به «رَگ َ» و «ری » شود.
-
رگه
لغتنامه دهخدا
رگه . [ رَ گ َ / گ ِ ] (اِ) هر یک از طبقات خشت و آجر که بنا چیند. (یادداشت مؤلف ). رشته ٔ خشت . (مهذب الاسماءذیل لغت ساف و عرق ). رج . رگ . رجوع به رگ شود. || یک رشته خون و مانند آن در مایعی دیگر. خون باریک و دراز در میان خلط. (یادداشت مؤلف ). || ا...
-
رگه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rage ۱. هرچیز شبیه به رگ و به شکل رشتۀ دراز.۲. رشتۀ باریکی از خون و مانند آن در مایع دیگر.۳. هر طبقه از مواد معدنی قابل استفاده که بتوان استخراج کرد.۴. اصل؛ نسب؛ نژاد: دورگه.
-
رگه
دیکشنری فارسی به عربی
اجهاد , بقعة , حبوب , خليع , خيط , عرق
-
رگه رگه
لغتنامه دهخدا
رگه رگه . [ رَ گ َ / گ ِ رَگ َ / گ ِ ] (ق مرکب ) رشته های نازک از یک جنس در جنسی دیگر، مثلاً گویند: «خلط سینه اش رگه رگه خون دارد».
-
رگه رگه
دیکشنری فارسی به عربی
بقع
-
رگه رگه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
بقعة
-
three-way cross, three-way hybrid
سهرگه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاه حاصل از تلاقی یک رگۀ خالص و یک دورگۀ ساده بهعنوان پایۀ مادری
-
line 2
رگه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی که همۀ افراد آن صفت خاص خالصی داشته باشند و ازطریق گردهافشانیِ نظارتشده تکثیر شوند
-
nerve
رگه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ← رگبرگ
-
stratum 1
رگه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نهشتۀ منفرد همگون و همجنس و همرنگ باستانی که در لایهنگاری قابل مشاهده باشد
-
vein 2
رگه 4
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] هر شکستگی صفحهای سنگ که از مواد معدنی پر شده باشد
-
vein 3, veining 1
رگه 5
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] برجستگیهایی طولی، عموماً عمود بر سطح قطعۀ ریختگی، که بهصورت منفرد یا شبکه دیده میشوند