کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رگه گان اَبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ribbed, costate
رگهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم گیاهی] ویژگی سطحی با یک یا چند رگبرگ اولین یا برجستگیهای طولی (ridges)
-
male steril line
رگۀ نرعقیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رگهای که قادر به تولید دانۀ گردۀ فعال و زنده نیست
-
maintainer line
رگۀ نگهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رگهای که برای نگهداری و تکثیر رگۀ نرعقیم میانیاختهای به کار میرود و معمولاً میانیاختۀ طبیعی و دگرههای مغلوب در محل بازگردان باروری دارد
-
ده رگه
فرهنگ فارسی معین
(دَ رَ گِ) (ص مر.) (کن .) 1 - بسیار دلاور و شجاع . 2 - غیرتمند. 3 - کاری ، کارآمد.
-
ده رگه
لغتنامه دهخدا
ده رگه . [ دَه ْ رَ گ َ / گ ِ ] (ص نسبی ) ده دله . (از آنندراج ). مرد بسیار دلیر و شجاع . (ناظم الاطباء) (از برهان ). || مرد کارکرده . || صاحب غیرت . || حرام زاده . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از آنندراج ).
-
ده رگه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [قدیمی، مجاز] dahrage مرد شجاع؛ بسیاردلیر؛ دلاور؛ باغیرت.
-
رگه معدن
دیکشنری فارسی به عربی
عرق , نبتة
-
رگه دارکردن
دیکشنری فارسی به عربی
نزوة
-
streak lightning
آذرخش رگهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] آذرخشی معمولی ناشی از تخلیۀ الکتریکی اَبربهزمین که کاملاً متمرکز در یک آذرخشراه تک و نسبتاً مستقیم به نظر میرسد
-
blue cheese
پنیر رگهآبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] نوعی پنیر که با کپک آبی پرورده شود
-
germ-line mutation
جهش رگۀ زایشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ← جهش زایشی
-
addition line
رگۀ اضافهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رگهای که علاوه بر فامتنهای پایه، فامتن یا بازوهای اضافی از فامتنهای دیگر دارد
-
veining 2
رگهای شدن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مواد و متالورژی] به وجود آمدن برجستگیهای رگهای، عموماً عمود بر سطح قطعۀ ریختگی، که بهصورت منفرد یا شبکه دیده میشود
-
fertility restorer line, restorer line
رگۀ بازگردان باروری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رگهای که ژنهای هستهای آن باروری را به رگههای نرعقیم میانیاختهای بازمیگرداند و با رگۀ آ برای تولید بذر دورگه تلاقی داده میشود متـ . رگۀ آر R-line
-
alien addition line
رگۀ بیگانهاضافهدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری، کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] رگهای گیاهی با یک یا چند فامتن اضافی از یک گونۀ بیگانه