کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکیبی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکیبی
لغتنامه دهخدا
رکیبی . [ رِ ] (اِ) رکابی . طبق . || دوری . || فنی از کشتی گیری . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
یک رکیبی
لغتنامه دهخدا
یک رکیبی . [ ی َ / ی ِ رِ ] (حامص مرکب ) مماله ٔ یک رکابی . کنایه از پای فشاری و ثبات قدم است . (یادداشت مؤلف ). کنایه از مستعد کاری شدن بود. (انجمن آرا) : کز این بیش بر دلفریبی مباش به ناراستی یک رکیبی مباش . نظامی .|| (ص نسبی ، اِ مرکب ) رفیق و هم...
-
جستوجو در متن
-
یک رکابی
لغتنامه دهخدا
یک رکابی . [ ی َ / ی ِ رِ ] (ص نسبی ، اِ مرکب ) یک رکیبی . کنایه از اسب جنیبت است که اسب کتل باشد. (برهان ). اسب کتل . (ناظم الاطباء). کنایه از اسب جنیبت بود. (آنندراج ) : عنان یک رکابی زیر می زددودستی بر فلک شمشیر می زد. نظامی . || رفیق . || کسی که ...
-
ناراستی
لغتنامه دهخدا
ناراستی . (حامص مرکب ) مکر. حیله . عدم صداقت و راستی . (ناظم الاطباء). نابکاری . خیانت . نادرستی . دغلی . کژی . تقلب . دغا. دروغ و دروغگوئی : بکژی و ناراستی کم گرای جهان از پی راستی شد بپای . ابوشکور.دو کار است بیداد و ناراستی که در کار مرد آورد کاست...