کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رکوه
/rakve/
معنی
مشک کوچک؛ ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکوه
فرهنگ فارسی معین
(رَ وِ) [ ع . رکوة ] (اِ.) کوزة آبخوری .
-
رکوه
لغتنامه دهخدا
رکوه . [ رِک ْ وِ / وَ ] (اِ) به معنی رکو است که لته ٔ کهنه و کرباس از هم رفته باشد. (برهان ). پاره و آن را رکوی نیز گویند. (شرفنامه ٔ منیری ) : حد بینی پاره ای رکوه آتش زنید و در زیر بینی او را دارید اگر عطسه کند دروغ می گوید. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص...
-
رکوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رکوَة] [قدیمی] rakve مشک کوچک؛ ظرف چرمی کوچک برای آب خوردن.
-
واژههای مشابه
-
رکوة
لغتنامه دهخدا
رکوة. [ رَ ک ْ وَ ] (ع اِ) رکوه . مشک خرد. نیم مشک . (یادداشت مؤلف ). دلو خرد. (مهذب الاسماء). ابریق چرمی که به هندی چهارگل گویند. (غیاث اللغات ) : یکی رکوه بود او را [ حضرت محمد(ص ) ] از ادیم بفرمود تا آن را پرآب کردند و پیش خود بنهاد. (ترجمه ٔ تار...
-
رکوة
لغتنامه دهخدا
رکوة. [ رَک ْ / رُک ْ / رِک ْ وَ ] (ع اِ) کشتی خرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زورق کوچک . (از اقرب الموارد). || رقعه که زیر سنگهای انگورفشار گسترند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رقعه ای است زیر عواصر و آ...
-
رکوة
لغتنامه دهخدا
رکوة. [ رَک ْ وَ ] (ع اِ) حوض بزرگ . || جرموز کوچک . (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (آنندراج ). || کوزه ٔ آب خوردنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || مشک آب .ج ، رِکاء و رَکوات . در مثل است : صارت القوس رکوة؛ یضرب فی الادبار و انقلاب الامور. (از منتهی ال...
-
واژههای همآوا
-
رکوح
لغتنامه دهخدا
رکوح . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رُکح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). رجوع به رکح شود.
-
رکوح
لغتنامه دهخدا
رکوح . [ رُ ] (ع مص ) میل کردن بسوی کسی و یار گردیدن و آرام گرفتن به وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رکون . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رکون شود.
-
ر کو ه
واژهنامه آزاد
مشک خرد، کوزه آب خوری (فرهنک معین)
-
جستوجو در متن
-
رکوات
لغتنامه دهخدا
رکوات . [ رَ ک َ ] (ع اِ) ج ِ رُکوَة یا رِکوَة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ رَکوة. (از اقرب الموارد). رجوع به رکوة شود.
-
رکاء
لغتنامه دهخدا
رکاء. [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رکوة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رکوة به معنی کوزه ٔ آب خوردنی و مشک آب . (از آنندراج ). ج ِ رکوة (به تثلیث ). (ناظم الاطباء). رجوع به رکوة شود.
-
رکایا
لغتنامه دهخدا
رکایا. [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَکیَة، به معنی چاه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به رکیة شود. || ج ِ رُکوة یا رَکوَة یا رِکوَة. (منتهی الارب ). رجوع به رکوة شود.