کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکضت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رکضت
/rakzat/
معنی
۱. حرکت؛ جنبش.
۲. جنباندن پا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکضت
فرهنگ فارسی معین
(رَ ضَ) [ ع . رکضة ] (اِمص .) جنبش ، حرکت .
-
رکضت
لغتنامه دهخدا
رکضت .[ رَ ض َ ] (ع اِمص ) حرکت . (از یادداشت مؤلف ). جنبش . حرکت . ج ، رکضات . (فرهنگ فارسی معین ) : ازمقام خویش به آیت رکضت بر سر او تاخت و او را منزعج از آن خطه بیرون انداخت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 272). در مقدمه ٔ ایلچیان بازفرستاد که عزیمت رکض...
-
رکضت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رکضَة] [قدیمی] rakzat ۱. حرکت؛ جنبش.۲. جنباندن پا.
-
واژههای همآوا
-
رکزة
لغتنامه دهخدا
رکزة. [ رَ زَ ] (ع اِ) یا رِکزَه . خرمابن برکنده از تنه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
رکزة
لغتنامه دهخدا
رکزة. [ رِ زَ ] (ع اِ) رَکزَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به رَکزَة شود. || ثبات عقل و رای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پاره ٔ بزرگ از سیم یا زر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || یکی رکاز. (منتهی ا...
-
رکضة
لغتنامه دهخدا
رکضة. [ رَ ض َ ] (اِخ ) از اسماء زمزم است . (از معجم البلدان ). رکضة جبرئیل ، از اسماء زمزم است . (مهذب الاسماء). رجوع به زمزم شود.
-
رکضة
لغتنامه دهخدا
رکضة. [ رَ ض َ ] (ع مص ) راندن . (منتهی الارب ) آنندراج . || (اِمص ) جنبش و منه قولهم : هو لایرکض المحجن ؛ ای لایدفع عن نفسه . (منتهی الارب ). جنبش . (آنندراج ). جنبش و حرکت . (از اقرب الموارد). || دفعت و حرکت . (از اقرب الموارد). دفعه و یکبار حرکت د...
-
رکضة
لغتنامه دهخدا
رکضة. [ رِ ض َ ] (ع اِ) نوع حرکت دادن پای و هیأت آن . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
رکضات
لغتنامه دهخدا
رکضات . [ رَک َ ] (ع اِ) دوانیدنهای اسب . و جنبانیدنیهای پا بجهت مهمیز زدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). ج ِ رکضت (رکضة). (فرهنگ فارسی معین ).
-
بس
لغتنامه دهخدا
بس . [ ب ُ س س ] (اِخ ) زمینی است مر بنی نصربن معاویه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زمینی است متعلق به بنی نصربن معاویةبن بکربن هوازن نزدیک حنین و آن را بُسّی ̍نیز گویند و آن نام کوههایی است در سرزمین ایشان و عباس بن مرداس سلمی در این...
-
مامضی
لغتنامه دهخدا
مامضی . [ م َ ضا ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) کلمه ٔ فعل گذشته و زمان گذشته . (ناظم الاطباء). آنچه گذشت و زمان گذشته . (آنندراج ) (غیاث ). گذشته . آنچه گذشته است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): آورده اند که در مامضی شهور و سنین ، اشتری و گرگی و روباهی در ر...
-
ذوالقافیتین
لغتنامه دهخدا
ذوالقافیتین . [ ذُل ْ ی َ ت َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) این صنعت چنان باشد که شاعر قطعه یا قصیده ای گوید که آن را دو قافیت پهلوی یکدیگر باشد: مثالش مسعودسعد گوید:یا لیلةٌ اظلمت علینالیلاء قاریة الدّجنّة.قد رکضت فی الدّجی علینادهماً خداریّة الأعنةفبت ا...
-
امضاء
لغتنامه دهخدا
امضاء. [ اِ ] (ع مص ) روان کردن و در گذرانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بگذرانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). روان گردانیدن . (آنندراج ). راندن . (فرهنگ فارسی معین ). روان گردانیدن فرمان . (غیاث اللغات ). اجرا کردن . عمل کردن : اگر آنچه...