کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رکب
/rakb/
معنی
۱. سواران بر شتر یا بر اسب.
۲. سوارانی که بیش از ده تن باشند.
۳. قافلۀ شترسواران.
۴. (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رَ ] (اِخ ) یا رَکَب مصری صحابی است یا تابعی و پدر قبیله ای است . (منتهی الارب ). بنی اشعر را به سه قبیله نسبت می کنند: حنیکه و رکب و بنوناحیه . (تاریخ قم ص 283).
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رَ ] (ع اِ) شترسواران ده عدد و افزون . اسم جمع است یا جمع و گاهی برای اسب سواران هم باشد. ج ، اَرکُب و رُکوب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). شترسواران اسم جمع است و گویند جمع است بر خلاف اصل و گاهی بر اسب سواران نیز اطلاق شود. ...
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رَ ] (ع مص ) زدن بر زانوی کسی یا موی کسی را گرفته زانوی خود را بر پیشانی او زدن یا پیشانی کسی رابر زانوی او زدن : رکبه رکباً. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بر زانو زدن . (دهار) (از تاج المصادر بیهقی ) (المصادر...
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رَ ک َ ] (ع اِ) زهار یا بن آن یا شرم زن یا ظاهر آن . ج ، اَرکاب و اَراکیب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زهار. ج ، ارکاب . (مهذب الاسماء). زهار زن . ج ، ارکاب . (دهار). || بن ران که برآن گوشت شرم زن است و خاص است زنان را و یا ...
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رَ ک َ ] (ع مص ) برنشستن برمرکب . (از ناظم الاطباء). برنشستن . (دهار). || گناه ورزیدن . (از ناظم الاطباء). || کلان زانو گردیدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ رُکبَة.(ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به رکبة شود.
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رُ ک ُ ] (اِخ ) شهری است به یمن (منتهی الارب ). از روستاهای یمن است . (از معجم البلدان ).
-
رکب
لغتنامه دهخدا
رکب . [ رُ ک ُ ] (ع اِ) ج ِ رُکبَة. (منتهی الارب ) (دهار). زانوان . زانوها. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رکبة و زانو شود. || ج ِ رِکاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ِ رکاب ، به معنی شتران که بدان سفر کرده شود و رکاب زین . (از آنند...
-
رکب
دیکشنری عربی به فارسی
کار گذاشتن , نصب کردن , منصوب نمودن
-
رکب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: رُکُوب] [قدیمی] rakb ۱. سواران بر شتر یا بر اسب.۲. سوارانی که بیش از ده تن باشند.۳. قافلۀ شترسواران.۴. (موسیقی) [قدیمی] از شعبههای بیستوچهارگانۀ موسیقی ایرانی.
-
واژههای مشابه
-
رَّکْبُ
فرهنگ واژگان قرآن
قافله - کاروان
-
رَکَب
لهجه و گویش تهرانی
بلوف
-
رَکَب زدن
لهجه و گویش تهرانی
بلوف زدن
-
رکب خوردن
واژهنامه آزاد
رودست خوردن.