کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رکاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سبک رکاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] sabokrekāb سوار چابک و تندرو.
-
هم رکاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] hamrekāb ۱. دو یا چند سوار که در کنار هم حرکت کنند.۲. [مجاز] قرین؛ همنشین.
-
رکاب زدن
دیکشنری فارسی به عربی
دواسة
-
بد رکاب
لهجه و گویش تهرانی
نافرمان
-
رکاب ندادن
لهجه و گویش تهرانی
نافرمانی
-
رکاب دادن
واژهنامه آزاد
سواری دادن
-
بد رکاب
واژهنامه آزاد
کنایه از اسب سرکش ؛اسبی که تمایل به دادن سواری نیست.
-
علی رکاب سالار
لغتنامه دهخدا
علی رکاب سالار. [ ع َ ی ِ رِ ] (اِخ ) ابن اسماعیل بغدادی جوهری ، ملقّب به علم الدین و مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علم الدین جوهری شود.
-
گران شدن رکاب
لغتنامه دهخدا
گران شدن رکاب . [گ ِ ش ُ دَ ن ِ رِ ] (مص مرکب ) فشار آوردن بر رکاب تا اسب بسرعت بتازد. کنایه از به شتاب شدن : گران شد رکاب یل اسفندیاربغرید با گرزه ٔ گاوسار. فردوسی .گران شد رکاب و سبک شد عنان به چشم اندر آورد رخشان سنان .فردوسی .
-
گران کردن رکاب
لغتنامه دهخدا
گران کردن رکاب . [ گ ِ ک َ دَ ن ِ رِ ] (مص مرکب ) سوار شدن . (آنندراج ) (غیاث ). || رکاب کشیدن . تاختن . حمله آوردن : گران کرد رستم همانگه رکیب ندانست لشکر فراز و نشیب . فردوسی .باد شمال ... رکاب گران کرده ، درآمد. (کلیله و دمنه ).
-
گران رکاب شدن
لغتنامه دهخدا
گران رکاب شدن . [ گ ِ رِش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از حمله بردن : گران شد رکاب و سبک شد عنان .فردوسی .
-
پا در رکاب
فرهنگ فارسی معین
(دَ رِ) [ فا - ع . ] (ص مر.) 1 - سوار. 2 - مهیا برای سفر. 3 - محتضر.
-
پا در رکاب
لغتنامه دهخدا
پا در رکاب . [ دَرْ رِ ] (ص مرکب ) سوار. || مهیا و مستعد و آماده ٔ سفر. || دَم ِ نزع که ابتدای سفر آخرت است . (برهان ). محتضر. || هر چیز که نزدیک به ضایع شدن باشد عموماًو شرابی که مایل بترشی شده باشد خصوصاً. (برهان ).
-
هرچیزی شبیه رکاب
دیکشنری فارسی به عربی
رکاب
-
وابسته به رکاب
دیکشنری فارسی به عربی
دواسة