کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
رژیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
رژیم
/režim/
معنی
۱. (سیاسی) نوع حکومت.
۲. طرز؛ قاعده؛ روش؛ هنجار.
۳. برنامۀ غذایی خاص برای افزایش یا کاهش وزن یا معالجۀ بعضی بیماریها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نظام
۲. ترتیب، روش، سبک، طرز
۳. احتماء، برنامهغذایی، پرهیز
۴. خوشه ≠ ناپرهیزی
برابر فارسی
سازگان
فعل
بن گذشته: رژیم گرفت
بن حال: رژیم گیر
دیکشنری
regime, régime
-
جستوجوی دقیق
-
رژیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. نظام ۲. ترتیب، روش، سبک، طرز ۳. احتماء، برنامهغذایی، پرهیز ۴. خوشه ≠ ناپرهیزی
-
رژیم
فرهنگ واژههای سره
سازگان
-
رژیم
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ فر. ] (اِ.) 1 - حکومت ، نوع حکومت . 2 - دستورالعمل برای غذا خوردن . 3 - طریقه ، روش ، قاعده .
-
رژیم
لغتنامه دهخدا
رژیم . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) طرز. قاعده . روش . (فرهنگ فارسی معین ). || طرز خوراک و پرهیز طبق دستور پزشک . (یادداشت مؤلف ) (فرهنگ فارسی معین ).- تحت رژیم بودن ؛ به دستور پزشک غذا خوردن . رژیم گرفتن . رژیم داشتن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به ترکیب رژی...
-
رژیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: régime] režim ۱. (سیاسی) نوع حکومت.۲. طرز؛ قاعده؛ روش؛ هنجار.۳. برنامۀ غذایی خاص برای افزایش یا کاهش وزن یا معالجۀ بعضی بیماریها.
-
رژیم
واژهنامه آزاد
پرهیزانه.
-
واژههای مشابه
-
diet prescription
تجویز رژیم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] تعیین نوع و مقدار و بافت و بسامد خوردن غذا برای یک فرد
-
test diet
رژیم آزمون
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیمی برای آزمودن حساسیت به یک مادۀ غذایی خاص ازطریق حذف یا اضافه کردن آن ماده
-
Asian diet
رژیم آسیایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] روش سنتی غذا خوردن در آسیا و خصوصاً نواحی شرقی و جنوبی آن که در آن عموماً گوشت غذای اصلی نیست، بلکه برنج و سبزیجات و ماهی و میوههای تازه و مصرف فراوان ادویه وجه غالب است
-
diarrhea diet
رژیم اسهال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم غذایی با هدف بهبود اسهال و کم کردن از عوارض آن ازطریق جبران آب و نمکهای ازدسترفته
-
yoyo diet
رژیم الاکلنگی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] وضعیت تغذیهای نامطلوبی که در آن فرد با کاهش و افزایش متناوب و سریع وزن روبهرو میشود
-
pregnancy diet
رژیم بارداری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیم غذایی سالم با در نظر گرفتن مواد مغذی موردنیاز برای مادر باردار و جنین او در دوران بارداری
-
ancient regime
رژیم برافتاده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظام حکومتی سرنگونشده براثر انقلاب یا تحول بزرگ اجتماعی
-
optimal diet
رژیم بهینه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] رژیمی که رشد و توان باروری و سلامتی فرد را به بهترین وجه تأمین میکند